تفکیک نژادها که دیوان عالی ایالات متحده در سال 1896 از آن پشتیبانی کرد نوع جدید بردگی را مجاز کرد و در نبرد بزرگ نیم قرن اخیر که نیروهای عدالت سعی میکنند به این سیستم شوم پایان دهند، نیروهای بیدادگری به عملیات غیرقانونی و مجازاتهای شدید جسمانی متوسل شدند.
به گزارش خبرگزاری فارس، مارتین لوتر کینگ جونیور (15 ژانویه 1929 - 4 آوریل 1968) رهبر سیاهپوست «جنبش حقوق مدنی» ایالات متحده آمریکا بوده است. در سال 1957 بههمراه 60 رهبر سیاهپوست دیگر سازمانی را بنیان گذاشت که بعدها به «کنفرانس رهبران مسیحی جنوب» شناخته شد. وی در مبارزه علیه نژادپرستی از تعالیم مسیح و مهاتما گاندی پیروی میکرد.
اوج فعالیتهای مبارزاتی مارتین لوتر کینگ در دهه 1960 و برای تصویب قانون حقوق مدنی بود. وی در سال 1963 در گردهمایی بزرگ طرفداران تساوی حقوق سیاهان که دربرابر بنای یادبود آبراهام لینکلن در واشنگتن دیسی برگزار شد، معروفترین سخنرانی خود را بهنام «رویایی دارم» انجام داد که از مهمترین سخنرانیها در تاریخ آمریکا به شمار میآید. مارتین لوتر کینگ در 4 آوریل 1968 در شهر ممفیس ایالت تنسی ترور شد.
در سال 1986 مقرر شد برای بزرگداشت یاد وی در ایالات متحده آمریکا سومین دوشنبه ماه ژانویه تعطیل رسمی اعلام شود.
نوشته زیر از کتاب «ندای سیاه» اثر مارتین لوتر کینگ است که در آن سیاه پوستان آمریکا را به مقابله با وضعیت حاکم بر محیط سیاسی و اجتماعیشان ترغیب میکند.
قسمت پانزدهم از متن کامل کتاب لوتر کینگ در پی میآید:
* دوام بردگی همانقدر که به سیاهپوستان لطمه میزند به انحطاط ارباب سفیدپوست نیز کمک میکند
تعداد زیادی از طرفدران الغاء بردگی مانند جفرسون، از مسئله بردگی عذاب میکشیدند. آنها با ذکاوت و دوراندیشی متوجه شده بودند که استقرار و دوام بردگی همانقدر که به سیاهپوستان لطمه میزند همان اندازه به انحطاط ارباب سفیدپوست کمک میکند.
بالاخره روزی فرا رسید که «آبراهام لینکلن» صریحاً به مسئله بردگی پرداخت. ناراحتیها و تردیدهای او را همه به خوبی میدانند ولی نتیجه تحقیقات او در این عبارات خلاصه شده است:
با الغای بردگی ما آزادی انسان آزاد را تأمین میکنیم. ما چه در بخشیدن آزادی و چه در حفظ آن شرافت خود را نشان دادهایم.
بر روی این پایه اخلاقی «لینکلن» اعلامیه الغای بردگی را نگاشت و یک نفر آمریکایی عالیقدر به نام «فردریک داگلاس» ارزش و اهمیت این اعلامیه را چنین توجیه کرد:
اعلامیه الغای بردگی با برقراری تساوی حقوق بین سفید و سیاه، شمال آمریکا را در طرف عدالت و تمدن قرار داد بدون تردید، روز اول ژانویه سال 1863 عالیترین و پرشکوهترین روز تاریخ آمریکا به شمار میرود. روز 4 ژوئیه روز بزرگی بود ولی روز اول ژانویه اگر تمام اثرات و عواقب آن را در نظر بگیریم روزی به مراتب بزرگتر و عالیتر است.
* تفکیک نژادی مورد حمایت دیوان عالی ایالات متحده در سال 1896 نوع جدیدی از بردگی را مجاز کرد
روز 4 ژوئیه آغاز دولت مستقلی را اعلام میدارد، روز اول ژانویه مربوط به زندگی و خصلت کشورمان است و معین میکند که آیا این زندگی و خصلت باشوکت و جلال خواهد درخشید و یا به طور ننگینی برای همیشه در ظلمات ناپدید خواهد شد.
در اینجا باید تذکر دهیم که اعلامیه الغای بردگی به طور قطع سیاهپوستان را به دریای سرخ نزدیک کرد ولی عبور از بین موجهای سرکش را تضمین نکرد.
تفکیک نژادها که دیوان عالی ایالات متحده در سال 1896 از آن پشتیبانی کرد نوع جدیدی از بردگی را مجاز کرد.
در نبرد بزرگ نیم قرن اخیر بین نیروهای عدالت که سعی میکنند به این سیستم شوم تفکیک نژادها پایان دهند و نیروهای بیدادگری که میکوشند آن را حفظ کنند، فرعونها برای اینکه سیاهپوستان را تحت کنترل داشته باشند به عملیات غیرقانونی، سخت گیریهای اقتصادی و مجازاتهای شدید جسمانی متوسل شدند. با وجود فریادهای صبورانه چندین موسای فداکار آنها از پیشرفت سیاهپوستان جلوگیری کردند.
* بدی وسیله انهدام خود را با خود به همراه دارد
امروزه ما شاهد تحول عظیمی هستیم. 9 تن از قضات دیوان عالی ایالات متحده با تصویب قانونی که در تمام جهان منعکس شد راه دریای سرخ را دوباره باز کردند و نیروی عدالت به سوی آن طرف ساحل به حرکت درآمد. دیوان عالی قانون سال 1896 را لغو و اعلام داشت که دستگاههای عمومی مجزا بدون شک با یکدیگر برابر نخواهند بود و اگر بچهای را به خاطر نژادش از بچههای دیگر مجزا کنیم ثابت کردهایم که قانون از همه به یکسان حمایت نمیکند.
این تصمیم برای میلیونها انسان محروم فانوس نورانی امیدبخشی است. اگر به عقب نگاه کنیم، میبینیم که نیروهای تفکیک نژادها به تدریج در ساحل دریا جان میسپارند. این مسئله هنوز کاملاً حل نشده و کوههای عظیمی سد راه ما میباشد ولی فعلاً مصر را ترک کردهایم و با ارادهای آهنین و خونسردی صبورانه به سرزمین موعود خواهیم رسید. بدی به شکل بیدادگری و استثمار همیشه برقرار نخواهد ماند.
عبور از دریای سرخ پیروزی نهایی نیروهای نیکی و بسته شدن آبها بر روی مصریها انهدام نیروهای بدی را اعلام داشته است.
تمام این امور به ما یادآوری میکند که بدی وسیله انهدام خود را با خود به همراه دارد. در مبارزه بزرگ، خوبی مغلوب به از بدی پیروز است.
* انهدام یک حکومت ظالمانه حکومت ظالمانه دیگری به دنبال دارد
هنگامی که از مورخ معروف «چارلز ای برد» سؤال میشد که از تاریخ چه درسهایی گرفته جواب میدهد: اولین درسی که از تاریخ گرفتم این است که خدایان کسانی را که میخواهند نابود کنند، به اوج قدرت میرسانند. دومین درس این است که آسیابهای خداوند به کندی کار میکنند ولی کار خود را با کمال ظرافت انجام میدهند. درس سوم این است که زنبور عسل گرچه شیره گل را میمکد ولی آن گل را بارور میکند. درس چهارم این است که شب هر چه تاریک باشد، میتوان ستارگان را در آسمان مشاهده کرد.
این سخنان را یک واعظ بیان نکرده، بلکه از دهان یک مورخ بیطرف و خونسرد خارج شده است. مورخ مزبور به وسیله مطالعات عمیق تاریخی متوجه شده که بدی شخصاً خود را نابود میکند. بدی ممکن است مدت مدیدی دوام یابد ولی بالاخره به سرحد انهدام خواهد رسید. در جهان چیزی وجود دارد که در اساطیر یونان به نام الهه «نمزیس» شهرت داشته است.
در اینجا باید احتیاط کنیم که در یک خوشبختی سطحی غرق نشویم و چنین نتیجه گیری نکنیم که با از بین رفتن یک بدی خاص، تمام بدیها در ساحل دریا نابود میشود. هرگونه پیشرفتی ناپایدار است و جواب یک مسئله ما را در مقابل مسئله دیگری قرار میدهد و به طور کلی اوضاع هنوز مطابق میل خداوند نشده است. زیرا گناه در تمام سطحهای زندگی بشر وجود دارد و انهدام یک حکومت ظالمانه حکومت ظالمانه دیگری به دنبال دارد.
* خداوند با بخشش آزادی به ما قسمتی از قدرت حاکمه خود را در اختیارمان گذاشته است
ما همچنانکه موظفیم از خوشبختی سطحی اجتناب کنیم، وظیفه داریم که از بدبینی فلج کننده نیز دوری کنیم. حتی اگر هرگونه پیشرفتی ناپایدار باشد یک پیشرفت اجتماعی واقعی انجام پذیر است.
انسان در زیارت اخلاقی خود هیچگاه به مقصد نهایی نمیرسد. ولی فعالیتهای مداومش او را لحظه به لحظه به سرزمین عدالت نزدیک میکند. ما باید به خصوص به یاد داشته باشیم که پروردگار همیشه در حال فعالیت است.
در مبارزه علیه بدی، خدای یکتا دوش به دوش ما میجنگد. بدی در ساحل دریا نابود میشود زیرا خداوند چنین میخواهد. ولی چرا پروردگار از بین بردن بدی اینقدر کندی عمل نشان میدهد؟ چرا هیتلر را آزاد میگذارد که شش میلیون یهودی را نابود کند؟ چرا اجازه میدهد که بردگی مدت 240 سال در آمریکا دوام یابد؟
چرا انسانهای خونخوار را مجاز میکند که به دلخواه خود سیاه پوستان را به قتل رسانند و از روی هوی و هوس دختران و پسران سیاهپوست را شکنجه دهند؟ چرا خداوند بلافاصله بدکاران را نابود نمیکند؟
من ادعا نمیکنم که میدانم خداوند چه موقع و از چه راه علیه بدی مبارزه میکند. شاید اگر همانطور که میل داریم تمام بدیها را بلافاصله سرکوب میکرد، دیگر مسئله رستگاری به میان نمیآمد. ما موجوداتی مسئول هستیم و با ماشینهای خودکار که کورکورانه کارها را انجام میدهند تفاوت زیادی داریم. خداوند به ما آزادی بخشیده و با این عمل قسمتی از قدرت حاکمه خود را در اختیار ما گذاشته و حدودی بر خود تحمیل کرده است.
* پروردگار هرگز فرزندان خود را که قربانی نیروهای بدی میباشند فراموش نمیکند
ما، فرزندان خدا، آزاد هستیم و باید آزادانه و از روی اراده خود از خواستههای پدر خود پیروی کنیم، اگر خداوند بلافاصله هرگونه بدی را ریشه کن میساخت اراده خود را به فرزندانش تحمیل و آزادی را از آنها سلب میکرد.
پروردگار به هیچ قیمتی حاضر نخواهد شد که فرزندان خود را به صورت برده در آورد ولی اگر خداوند بلافاصله بدی را سرکوب نمیکند دلیل آن نیست که در مبارزه علیه بدی هیچگونه مداخلهای نمیکند، ما انسانهای ضعیف و محدود، که طالب پیروزی عدالت میباشیم تنها نیستیم و همانطور که «ماتیو آرنولد» خاطرنشان میکند: این ما نیستیم بلکه یک قدرت جاودانی است که به طرف عدالت تمایل دارد.
همچنین باید به یاد داشته باشیم که پروردگار هرگز فرزندان خود را که قربانی نیروهای بدی میباشند فراموش نمیکند. خداوند وسایل درونی در اختیار ما گذاشته تا بتوانیم به کمک آنها بارها و محنتهای زندگی را تحمل کنیم.
اگر در ظلمات بیدادگری اسیر شویم، روشنی و نور الهی جاده ما را روشن میکند. پروردگار نیروی کافی به ما اعطا میکند تا بتوانیم سختیها را تحمل کنیم و به ما قدرت و شهامت میبخشد تا قادر باشیم پیشروی کنیم. اگر نور امید خفیف و از مشعل امید کاسته شد خدا روح ما را احیا میکند و ایمان راسخی به ما میبخشد. پروردگار نه تنها در روشنی موفقیت و شادکامی همراه ماست بلکه در ظلمات یأس و ناامیدی نیز ما را همراهی میکند.
* شباهت زندگی انسانها به طلوع و غروب خورشید
در هندوستان من و همسرم تعطیلات شیرینی را در ایالت «کرالا» گذراندیم. در ساحل زیبای «کاپ کامورین» گردش میکردیم. این سرزمین را انتهای جهان مینامند زیرا در سر حد کشور هندوستان واقع شده است. در مقابل ما چیزی به جز عظمت آبها و حرکت موجها به چشم نمیخورد. در آن محل شگفت انگیز سه دریای بزرگ با هم تلاقی میکردند اقیانوس هند، دریای عربستان و خلیج سنگال. ما در حالی که در روی صخره بزرگی نشسته بودیم تحت تأثیر ابهت وحشت زای اقیانوس قرار گرفتیم. با برخورد موجها به پایه صخره، نوعی موسیقی اقیانوسی به آرامی در گوشهایمان طنین انداز شد.
در مغرب خورشید باشکوه را دیدیم که مانند گلولهای آتشین در حال فرو رفتن در دریا بود. درست در لحظهای که تقریباً ناپدید شده بود همسرم بازوی مرا گرفت و گفت: نگاه کن مارتین، آیا منظره زیبایی نیست؟
آنگاه به اطراف خود نگاه کردم و ماه را دیدم. در حالی خورشید در حال غرق شدن در اقیانوس بود به نظر میرسید که ماه به تدریج از اقیانوس خارج میشود. هنگامی که خورشید کاملاً ناپدید شد تاریکی زمین را فرا گرفت ولی در شرق، روشنی پر نور ماه که در حال بالا آمدن بود به طور پیروزمندانهای درخشش داشت. در آن لحظه به همسرم گفتم: این منظره به اتفاقاتی که اغلب در زندگی انسان روی میدهد شباهت دارد.
گاهی در حین تجربیات ما روشنی روز محو میشود و در شب تاریک و مأیوس کنندهای قرار میگیریم. این امر در لحظهای اتفاق میافتد که بزرگترین امیدهایمان به ظلمات نا امیدی تبدیل شده و قربانی بی عدالتی دردناک و استثمار وحشتناک میشویم. در چنین لحظاتی روحیه و افکارمان در حزن و حرمان غرق میشود و به نظر میرسد که در هیچ کجا روشنی وجود ندارد. ولی هر دفعه به طرف مشرق نگاه میکنیم و در آنجا نوری مشاهده میکنیم که حتی در ظلمات هم میدرخشد و «محرک ناامیدی» به «پیکانی نورانی» تبدیل میشد.
* بدون ایمان، زیباترین رؤیاهای انسان به خاکستر مبدل میشود
این جهان غیرقابل تحمل می شد اگر خدا فقط یک روشنی داشت. ولی تسلی یابید زیرا خداوند صاحب دو روشنی است: یک روشنی برای اینکه ما را در روز روشن، هنگامی که امیدهای ما برآورده شده و موقعیتها مناسب است، راهنمایی کند و یک روشنی دیگر برای اینکه ما را در تاریکی شب هنگامی که آرزوهایمان برآورده نشده و غولهای به خواب رفته حزن و حرمان در روحمان بیدار میشوند هدایت کند.
به عقیده داود ما هیچگاه در ظلمات مطلق قرار نمیگیریم:
هرکجا که روم به روی تو نزدیک هستم
به هر کجا که فرار کنم از چهره تو دور نمیشوم
اگر به آسمانها پرواز کنم تو آنجا هستی
و اگر در جهنم بخوابم تو را آنجا مییابم
اگر به سوی مشرق پرواز کنم
اگر در دوردستترین دریا اقامت گزینم
در آنجا هم دست تو مرا راهنمایی خواهد کرد
اگر بگویم در تاریکی شب پنهان میشوم
ظلمات قادر نیستند مرا از تو پنهان کنند
برای تو شب مانند روز روشن است
و ظلمات مانند روشنی درخشش دارند.
این ایمان در مبارزه به خاطر آزادی از اسارت از ما حمایت میکند. این ایمان چراغ روشنی است که بر روی پاهای خسته ما نصب شده و جاده پرپیچ و خم ما را روشن میکند. بدون این ایمان، زیباترین رؤیاهای انسان به آرامی به خاکستر مبدل خواهد شد.