X
GO
آرشیو از سال 1388 تا مرداد 1399
تاریخ انتشار: یکشنبه 19 دی 1389

نویسنده انگلیسی: آمریکا بزرگترین انبار اسلحه را در اختیار القاعده قرار داد

یک نویسنده انگلیسی در کتاب خود فاش کرد که آمریکا فقط چند روز پس از سقوط صدام ، بزرگترین انبار تسلیحات جهان در عراق را در اختیار القاعده قرار داده است.

به گزارش فارس به نقل از پایگاه خبری "الجوار "، بزودی در لندن یک کتاب جدید به نام "تاریخ جهان از 9.11 " چاپ می‌شود که نویسنده آن "دومینیک استریتفیلد " به بررسی تاریخ جهان از زمان حادثه 11 سپتامبر می‌پردازد.

بر اساس این گزارش، نویسنده در این کتاب تاکید می‌کند که عملکرد ارتش آمریکا در عراق غیرمسئولانه بوده است و در بسیاری از موارد با شبکه تروریستی القاعده همکاری نزدیکی داشته است و حتی به القاعده کمک کرده است تا به بزرگترین انبار اسلحه در جهان دست یابد.

روزنامه انگلیسی گاردین که حق چاپ برخی از بخش‌های این کتاب را گرفته است، به نقل از این کتاب، داستان دستیابی القاعده به بزرگترین انبار اسلحه در بهار سال 2003 و تنها چند روز پس از سقوط "صدام " دیکتاتور عراقی را شرح می‌دهد.

الیوسفیه " یک روستای فراموش شده در 25 کیلومتری بغداد است که با خودرو می‌توان فاصله میان این روستا تا فرودگاه بین‌المللی بغداد را 30 دقیقه‌ای طی کرد و بیشتر شبیه یک مخفی‌گاه است. به همین دلیل در سال 1977 "احمد حسن البکر " رئیس جمهور وقت عراق دستور داد تا در فاصله 15 کیلومتری آن یک تاسیسات و انبار بزرگ اسلحه با کمک مهندسان یوگسلاوی تاسیس کند.

نویسنده به نقل از کارشناسان یوگسلاوی تاکید می‌کند که این تاسیسات در واقع اسم حسن البکر را با خود یدک می‌کشید تا اینکه صدام به قدرت رسید و اسم این کارخانه را تغییر داد و اسم آن را " القعقاع بن عمرو " فرمانده اسلامی و عربی بزرگ در جنگ قادسیه دوم که در قرن 16 علیه فارس‌ها صورت گرفته بود، گذاشت.

بازرسان سازمان ملل که برای بازرسی از تسلیحات عراق به این کشور آمده بودند، پس از بازدید از این انبار اسلحه آن را بزرگترین زرادخانه تسلیحاتی که در عمر خود دیده‌اند، توصیف کرده‌اند.

این زرادخانه که در زمینی به مساحت 36 کیلومتر ساخته شده بود، شامل 1100 ساختمان و کارگاه بود که نزدیک به 14 هزار کارگر و کارمند در آن کار می‌کردند و در نوع خود مانند یک شهر بود و پرسنل آن نیازی به خروج از این منطقه نداشتند. برق این مکان از یک نیروگاه مخصوص تامین می‌شد و هیچ نیازی به شبکه برقی کشور نداشت و سالها نیز یک مکان کاملا محرمانه بود که کسی از وجود آن خبر نداشت.

در ادامه این داستان آمده است که صدام به فایده داشتن چنین زرادخانه‌ای در سال 1980 میلادی و در زمان جنگ تحمیلی علیه ایران پی برد به همین دلیل دستور داد تا کارخانه‌های ساخت اسلحه محرمانه مشابهی را در صحراهای عراق که فاصله چندانی نیز با یوسفیه نداشت، ساخته شود.

نگارنده در ادامه می‌افزاید: صدام در طول جنگ با ایران دستور داد تا میزان زیادی از باروت و مواد سریع الاشتعال و منفجره از خارج از کشور وارد کنند و به این ترتیب محموله‌های زیادی از این مواد از شرق اروپا و شیلی وارد عراق شد. بازرسان سازمان ملل نیز که پس از جنگ عراق علیه کویت برای شناسایی سلاحهای کشتار جمعی وارد عراق شده بودند، این مواد را کشف کردند و دستور دادند تا این مواد جمع آوری شود و در مخزنهای ویژه‌ای در زیر زمین در جنوب غربی پایگاه قعقاع دفن کنند و گفته می‌شود که وزن آن نزدیک به 341 تن بوده است.

این یک اقدام کاملا محرمانه بود که سازمان ملل آن را افشاء نکرد و صدام نیز از آن سخنی به میان نیاورد و ساکنان منطقه نیز از این موضوع اطلاعی نداشتند، همان‌طور که نمی‌دانستند در پایگاه قعقاع چه می‌گذرد.

سوم آوریل 2003 میلادی نظامیان آمریکایی به قعقاع رسیدند و این مکان را بدون اینکه شاهد هیچ‌گونه مقاومتی باشند، اشغال کردند. سربازان عراقی محافظ این پایگاه از آنجا فرار کردند.

پس از فرار این سربازان کنجکاوی ساکنان منطقه یوسفیه که سالها بدنبال کشف ماجرای این پایگاه بودند، برانگیخته شد و تلاش کردند تا راز این جریان را آشکار کنند و از آن آگاه شوند. ساکنان این منطقه حصار اطراف پایگاه قعقاع را بدون اینکه کسی متعرض آنها شود، خراب کردند و تنها چند ساعت بعد بزرگترین زرادخانه اسلحه در خاورمیانه در مقابل چشمان ساکنان یوسفیه قرار داشت و آنها به راحتی می‌توانستند وارد یا خارج شوند.

حتی سربازان آمریکایی وابسته به لشگر 101 که در یک پایگاه نظامی نزدیک القعقاع مستقر شدند، اطلاع دقیقی درباره پایگاه قعقاع نداشتند و حتی پس از سرنگونی صدام همه آنها برای شرکت در جشنی به همین مناسبت به بغداد رفتند بدون اینکه بدانند چه مکان مهمی را بدون مسئول رها کرده‌اند و این بیانگر این حقیقت است که فرماندهی عالی آمریکا به سربازان خود اطلاعات دقیقی در این‌باره نداده بود.

بر اساس این گزارش، دو روز پیش از سقوط صدام، مردم یوسفیه و سایر مناطق عراق به پایگاه قعقاع هجوم آوردند و این زرادخانه را غارت کردند و بزرگترین زرادخانه تسلیحاتی در خاورمیانه به یک مخروبه تبدیل شد و این غارتها خود یکی از دلایل افزایش خشونت در عراق شد. با این وجود این غارتگران موفق به یافتن مخزن دفن شده محتوی مواد منفجره و سریع الاشتعال نشدند.

نویسنده تاکید می‌کند که همه از ماجرای دفن شدن این مخزن پس از حضور خبرنگاران آمریکایی در 18 آوریل 2003 در این منطقه آگاه شدند. این خبرنگاران گزارشهای متعددی درباره این مخزن نوشتند. دو خبرنگاری که با لشگر 101 آمریکایی همراه بودند در محل نیز حضور داشتند و محل دفن شدن این مخزن را دوهفته پس از شناسایی آن توسط گروههای مسلح [شبه نظامیان القاعده] کشف کردند که شامل مواد منفجره HMX, PETN, RDX بود.

در تابستان همان سال یک گزارش اطلاعاتی محرمانه تدوین شد که در آن تاکید شده بود، حملاتی که علیه نیروهای ائتلافی در عراق صورت گرفته با استفاده از همان سلاح‌هایی بوده که از قعقاع غارت شده بود و این نیروها نتوانسته بودند از آن حراست کنند.

این در حالی است که "جک بوتیه " رئیس هیئت بازرسان سازمان ملل مسئول بازرسی عراق دو هفته پس از سقوط صدام به عراق آمده بود و به پایگاه قعقاع رفته بود و مکان دفن مخزن محتوی مواد منفجره را به ارتش آمریکا نشان داده بود و از ارتش خواسته بود که از این مکان محافظت کند.

زمانی که گزارش‌های مختلفی درباره غارت این زرادخانه به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی رسید "محمد البرادعی " مدیر کل وقت آژانس موضوع را پیگیری کرد تا شاید راه حل میانه‌ای را برای آن بیابد.

این اخبار پنجشنبه 21اکتبر 2004 یعنی 13 روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا به رسانه‌ها کشانده شد. اما دیوید سانجر " مشاور "جرج بوش " رئیس‌جمهور وقت آمریکا این امر را تکذیب کرد و‌ آن را شایعه توصیف کرد که توسط "جان کری " رقیب بوش ساخته و پرداخته شده است.

اما تنها 4 روز پس از پیروزی جرج بوش و اعلام ریاست‌جمهوری مجدد او بر آمریکا، "اسامه بن لادن " رهبر القاعده طی یک پیام ویدیوئی که شبکه‌های تلویزیونی مختلف آن را پخش کردند، گفت که القاعده به سلاح کشنده عراقی‌ها دست یافته است.

ساکنان منطقه "الیوسفیه " و "المحمودیه " نیز در این‌باره می‌گویند که در روزهای اولیه سقوط صدام شاهد حضور شبه‌نظامیان عرب دارای تابعیت‌های مختلف در قعقاع بودند و بیشتر سلاح‌های متعارف و ناشناخته را این افراد غارت کرده‌اند.

"حقی ابراهیم " یکی از ساکنان این محله می‌گوید که یکی از مخزنهایی که وی به چشم خود دیده است، شامل پودرهای عجیب و غریبی بوده است.
استریتفیلد در ادامه این سوال را مطرح می‌کند: چرا وقتی که یکی از کارمندان ارشد در تاسیسات قعقاع با طرف آمریکایی تماس می‌گیرد و حتی با آمریکایی‌ها دیدار می‌کند و به آنها درباره خطراتی که عدم محافظت از تاسیسات قعقاع به همراه خواهد داشت، هشدار می‌دهد کسی او را جدی نمی‌گیرد؟ او حتی درباره مخزنی که در زیر خاک دفن شده به آمریکایی‌ها گزارش می‌دهد اما‌ آمریکایی‌ها به این موضوع توجهی نمی‌کنند.

نویسنده در ادامه به موضوع همکاری اجباری ساکنان این منطقه با عناصر القاعده پرداخته و می‌نویسد: بسیاری از ساکنان یوسفیه تهدید شده بودند که در صورت عدم همکاری اعدام خواهند شد و بسیاری از آنها نیز تنها بدلیل پیوستن به ارتش عراق یا مخالفت با ایدئولوژی القاعده کشته شدند و حتی برخی تنها به اتهام داشتن اسامی مثل علی وحسین وکاظم وعباس اعدام شدند.

در سال 2005 میلادی روزنامه‌نگاران منطقه یوسفیه را "مثلث مرگ " نامیدند زیرا این منطقه بیش از هر نقطه دیگری در عراق خطرناک بود و تعداد زیادی در این منطقه کشته می‌شدند و حتی بالگردهای زیادی در این منطقه منهدم شدند و سربازان زیادی از ارتش عراق در این منطقه ربوده شدند و بعدها اجسادشان در رود یوسفیه پیدا شد.