X
GO
آرشیو از سال 1388 تا مرداد 1399
تاریخ انتشار: ﺳﻪشنبه 11 اسفند 1388

هشت سال جنگ و نقض حقوق بشر در افغانستان

جنگ افغانستان بیش از 8 سال به طول انجامیده، و هر روز بر ابعاد فجایع انسانی و نقض حقوق بشری آن افزوده می شود و بدون آنکه نشانه‌ای از پایان در آن ببینیم و از زمان اوباما، میزان تلفات در جنگ افغانستان افزایش یافته است.

به گزارش فارس، به نقل از "ران جاکوبز " (RON JACOBS) در مقاله‌ای که در پایگاه اینترنتی "کانترپانچ " منتشر شده با انتقاد از سیاست‌های جنگ طلبانه آمریکا و باراک اوباما، نوشت: شاید زمانی وجود داشت که غربی‌ها فکر می‌کردند، یورش به افغانستان به رهبری آمریکا کار درستی است. غربی‌ها خود را قانع کرده بودند که چون این کشور و دولت آن به "اسامه بن لادن " اجازه داده است تا در کوهستان‌های افغانستان زندگی کند بنابراین دلیل کافی برای حمله به آنجا و نابود کردن ملت افغان را دارند. آنها، به ویژه آمریکایی‌ها، این تصور را داشتند که هدف اصلی آمریکا از لشکرکشی نظامی به افغانستان فقط دستگیری بن لادن و نابودی شبکه مخوف تروریستی تحت امر او است.


نویسنده با اعتقاد به اینکه "بله، شاید زمانی می‌شد قبول کرد جنگ آمریکا در افغانستان یک وجهه کاملا عادلانه و حق طلبانه دارد و دلایل اخلاقی و وجدانی کافی هم برای این جنگ متصور شد، " افزود: حتی غربی‌ها حاضر بودند بپذیرند که نابودی و کشتار به نام آنها صورت بگیرد.

ولی مدت زمان زیادی است که از آن دوران می‌گذرد. این جنگ بیش از 8 سال به طول انجامیده، بدون آنکه نشانه‌ای از پایان در آن ببینیم. حقیقتا از زمان راه‌یابی "باراک اوباما " به کاخ سفید، میزان تلفات در جنگ افغانستان افزایش یافته است. آمریکا در مقایسه با ژانویه گذشته حداقل 40000 نیروی بیشتر در افغانستان مستقر کرده است و بیش از سی تا چهل هزار نیروی دیگر در حالت آماده‌باش برای اعزام به افغانستان هستند. همچنین، میزان "سربازان اجیرشده " نیز افزایش یافته است. دامنه دلایل بیان شده برای این امر از جنگ با تروریست‌ها تا ایجاد یک جامعه مدنی متفاوت است. این تحلیل‌گر غربی در ادامه نوشت: الان که در حال نوشتن هستم، احتمالا حمله‌ای دیگر بر علیه افغان‌ها تدارک دیده می‌شود. هدف اصلی این جنگ به روی کار آمدن دولتی است که تحت نفوذ و سیطره آمریکا باشد.

دلیل هر چه می‌خواهد باشد، آنچه مسلم است این است که ما نباید از کسانی‌که هر روز تسلیحات و نیروی بیشتر به افغانستان می‌فرستند، انتظار داشته باشیم تا دلایل حضور آمریکا در افغانستان را به ما توضیح دهند. نباید از "کنگره " هم که بودجه لازم برای انجام این امور را در اختیار دولت قرار می‌دهد، انتظار پاسخگویی داشت.

* سانسور جنگ توسط رسانه‌ها

وی با انتقاد از ساکت بودن نهضت ضد جنگ در قبال این حرکات، اظهار داشت: یک راهپیمایی علیه جنگ برای تاریخ 20 مارس 2010 از سوی مردم نواحی غربی و شمال شرقی آمریکا تدارک دیده شده است، ولی همچنان خبری از اعتراض نیست. دانش آموزان به کلاس‌های درس می‌روند در حالی‌که هم سن و سالان آنها [در افغانستان] با یونیفورم نظامی هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند. سازمان‌های ضد جنگ، خواهان اقدام فوری و عملی شدند، ولی هیچ اقدامی تاکنون صورت نپذیرفته است.

اعضای کنگره هیچ توجهی به نامه‌هایی که از سوی انتخاب کنندگانشان به آنان ارسال می‌شود و از آنان می‌خواهند که به لایحه تامین مالی جنگ در سال آینده رای ندهند، نشان ندادند، به علاوه، این قانونگذاران هرگونه ارتباط بین اقتصاد فلج شده آمریکا و تریلیون‌ها دلاری که طی این 8 سال برای کشتن افغان‌ها و عراقی‌ها هزینه شده است را انکار می‌کنند.

وی در ادامه با اشاره به اینکه رسانه‌ها از پوشش جنگ شانه خالی می‌کنند، اظهار داشت: تنها کاری که رسانه‌ها انجام می‌دهند ستایش از کسانی است که برای جنگ و انجام نیات کثیف آمریکا فرستاده می‌شوند. هیچ بحث انتقادی در رسانه‌های قدرتمند و بزرگ نمی‌بینیم. مخالفان برنامه‌های "امپریالیستی " واشنگتن - که به ندرت در رسانه‌های جمعی آنها را می‌بینیم - بطور کامل بایکوت شده‌اند.


جاکوبز با ضعیف و ناامیدکننده خواندن گام‌هایی که برای پایان جنگ برداشته می‌شود، نوشت: در همین اثنا، کتابی از سوی "دیوید وایلدمن " (David Wildman) و "فیلیس بنیس " (Phyllis Bennis) تحت عنوان پایان جنگ در افغانستان: اولویت اصلی Ending the US War in Afghanistan: A Primer)) منتشر شد. همچون سایر نشریات که به روز هستند، این کتاب جیبی نیز صراحتا خواستار پایان جنگ افغانستان به رهبری آمریکا است.

در این کتاب که به شکل سئوال و پاسخ نوشته شده است، نویسندگان تاریخ معاصر آمریکا را که همواره و به اشکال مختلف در افغانستان نقش داشته است به تصویر می کشند: از تجهیز گروه‌های پروتستان در اواخر دهه 1970 که علیه "شوروی " مبارزه می کردند گرفته تا انتخابات جعلی اخیر در پائیز 2009. اهمیت ژئوپولیتیکی افغانستان و نقش شرکت نفتی "آنوکال " (Unocal) و لوله‌های نفتی کاملا در استراتژی امپریالیستی آمریکا تعریف شده است.


وی با اشاره به اینکه بعضی معتقدند، جنگ آمریکا و اشغال افغانستان باعث بهبود زندگی زنان افغان گردیده است، تاکید کرد: نویسندگان کتاب به شدت این نظریه را که بیشتر به افسانه شبیه است به چالش کشیده‌اند. آنها حتی این فرضیه را که یکی از اهداف واشنگتن از این جنگ بهتر کردن زندگی زنان بوده است، به چالش می‌کشند.

* 95 درصد بودجه آمریکا در افغانستان صرف مقاصد نظامی می‌گردد

این نویسنده غربی در ادامه به بررسی بیشتر کتاب پرداخته و نوشته است: تغییر رویه آشکار از استراتژی مبارزه بر علیه تروریسم به استراتژی مبازره با گروههای شبه نظامی در این کتاب مورد بحث قرار می‌گیرد. برنامه‌های پنتاگون برای تامین کمک‌های انسانی از تمامی ابعاد آن مورد بررسی قرار می‌گیرد. تقسیم بودجه به دو قسمت بطوریکه 80 درصد از این بودجه صرف بازسازی افغانستان و 20 درصد بقیه نیز صرف مقاصد نظامی می‌گردد، فریبی بیش نیست.

نویسندگان در کتاب خود آورده‌اند که در واقع تقسیم بودجه بیشتر به این شکل است: 90 تا 95 درصد مقاصد نظامی، 5 تا 10 درصد بازسازی افغانستان. با این وجود اغلب بازسازی‌ها را در بعد نظامی شاهد هستیم. در ادامه این نظریه مطرح می‌شود که تصور اینکه نیروهای اشغالگر با انجام اعمالی همچون بمباران روستاها، شکستن در خانه‌ها و وارد شدن به زور به داخل خانه‌ها، و دستگیری مردان و پسران افغان‌ می‌توانند محبوبیتی در بین آنها بدست آورند کاملا پوچ و بی‌معنی است.

* صلح و ثبات در گرو خروج نیروهای آمریکایی و بین‌المللی

ران جاکوبز با اشاره به اینکه نویسندگان کتاب بیان می‌دارند تا زمانی‌که نیروهای آمریکا و سایر نیروهای بین‌المللی از افغانستان عقب نشینی نکرده‌اند، شاهد صلح و ثبات در افغانستان نخواهیم بود، توصیه ای به مخاطبان کتاب می‌کند: "کسانیکه علاقه‌مند به پایان دادن این جنگ هستند باید توجه بیشتری به 40 صفحه پایانی این کتاب داشته باشند. در این صفحات در مورد نواقص و کاستی‌های حرکت‌های ضد جنگ سخن به میان آمده است. بزرگترین نقیصه این حرکت تمرکز فعالیتهای ضد جنگی بر روی اقدامات ضد بوش مابین سالهای 2002 تا 2008 بوده است. اشتباه دیگر این بوده است که مخالفان جنگ که بر علیه بوش تظاهرات می‌کردند این تصور را داشتند که با آمدن باراک اوباما این مشکل حل خواهد شد.


این تحلیل‌گر غربی در پایان با اشاره به اینکه بنیس و وایلدمن معتقدند که پویایی بین نیروهای ضدجنگ و دولت کنونی به گونه‌ای است که توانایی نهضت برای تاثیرگذاری بر روی سیاستهای دولت را افزایش داده است. ابراز داشت: البته، تا زمانی‌که یک حرکت و نهضت بسیار بزرگتر از نهضت کنونی شکل نگیرد، نمی‌توان در مورد آن صحبت کرد. عبارت کلیدی این بخش عبارتست از: "لحظه‌ای که کنگره متوجه شود هزینه ادامه جنگ از هزینه سیاسی پایان جنگ بیشتر شده است، آنها وظیفه قانونی خود و عملی که ضرورت سیاسی آن اجتناب ناپذیر است را انجام خواهند داد - و قطع بودجه جنگ مهمترین کاری است که صورت خواهد پذیرفت. " برای رسیدن به این هدف تلاش بسیاری لازم است، ولی ما باید این کار را انجام دهیم.