ابراهیم قربانی
مسله زنان در جهان قضیه ای تازه نیست ؛ اگر ما تاریخ بشریت را پیش روی قرار بدهیم و نگاهی اجمالی به آن داشته باشیم به یک واقعیت تلخ و انکار ناپذیر برخورد می کنیم که همواره و در همه ادوار و حتی در بین مللها و ادیانهای مختلف سعی بر آن بوده که جایگاه زنان تحریف گشته و به حاشیه رانده شوند . در واقع هدف آن بوده که زنان را به مثابه جنسی پست ؛ بی ارزش و یا موجودی ضعیف ؛ کم عقل ؛ شیطان صفت نشان دهند و آن نقش محوری و کلیدی آنان را در دوران نئو لوتیک و در خانواده و جامعه نادیده گرفته و با تقسم ناعادلانه کاری زنان را به چنین هدفی بیشتر سوق داده اند .
و حال اگر از پنجره ای دیگر به تاریخ بنگریم می بینیم هنگامی که انسان از حالت پریمانی به تدریج دچار دگرگونی و تحول فکری و فیزیکی شد و حالت امروزی اما ناتمام آن را به خود گرفت این یکی از جنسها بود که پیشاهنگی پرورش و پیشرفت انسانیت را بر عهده داشت و برای آیندگان راه پیشرفت و ترقی را هموار کرد . اولین پیشرفت و اولین انقلاب در جامعه انسانی نیز توسط همین جنس صورت گرفت . البته این به معنی بلا اثر نمودن جنس دیگر نمی باشد ؛ اما نقش آن را به آسانی می توان پاسیو قلمداد کرد ...
زن از همان ابتدای زندگی یعنی هنگامیکه انسان هنوز فرق میان خود و سایر موجودات را درک نکرده بود پیشاهنگ تغییر و تحول و پیشرفت بوده است . بیهوده نیست که نام دیگر عصر نو سنگی را ( دوران نئو لوتیک ) عصر مادر سالار می باشد . این به آن معنی نیست که زن در آن دوران تنها می زیسته است بلکه بیانگر فعال بودن و هم چنین تلاش بی وقفه زن در ایجاد تغییر و تحولات و پیشرفتهای گوناگون می باشد. از طرفی به عنوان یک زن و یک عضو در جامعه انسانی ؛ آنچه را که در برابر آن احساس مسولیت کرده و یا حتی در برابر آن بی تفاوت بوده بطور موفقیت آمیزی بجای آورده است . از طرفی دیگر بعنوان مادر ؛ در پرورش و تربیت نسل بشر وظایف خود را بدون چشم داشت و کوچکترین توقعی اجرا کرده است.
از این رو باید به عنوان اولین انقلاب یاد کرد. ممکن است امروز به خاطر محدودیتهایی که سیستمهای مرد سالار در موارد گوناگون ایجاد کرده اند این مورد بسیار معمولی به نظر برسد ؛ اما برای دورانی که هنوز انسان به صورت سیار زندگی می کرده است بدون شک انقلابی وجدانی ؛ اخلاقی؛ اجتماعی می باشد زن در عصر نو سنگی آغاز گر زندگی یکجانشینی و استفاده کردن از طبیعت و امکانات آن می باشد .
-آیا جامعه را زنان تشکیل می دهند یا مردان ؟
بر همگان هویداست که جامعه از دو جنس زن و مرد بوجود آمده است . در واقع می توان ان را به دو کفه ترازو یا دو قطب پوزتیو نگاتبو تشبیه کرد که یک طرف آن را زنان و طرف دیگر را مردان تشکیل می دهند یا به قولی زنان نیمی از آسمان و مردان نیم دیگر آنند . اما متاسفانه اگر به دقت به جوامع مختلف بنگریم خواهیم دید که تعادل و توازن بین دو نسل بشریت در نهایت تضاد و تناقض می باشند . به صورتی که جنس زن منفعل و از تمام عرصه ها « اجتماعی؛ فرهنگی؛ اقتصادی؛ سیاسی» دور گشته و روز به روز بیشتر غرق در باتلاق دنیای مرد سالارانه می گردند.
- وضع حقوقی زن در نظام حقوقی ایران
اگر ما به قانون اساسی کشورمان ایران مختصر نگاهی داشته باشیم و حداقل یک بار صفحات آن را ورق زده باشیم ؛ می بینیم که از 177 اصل تنها یک اصل که همان اصل بیست ویکم است به زنان که اکنون بیش از نصف جامعه را تشکیل می دهند اختصاص یافته است. شاید بتوان گفت که این نشانه عدم توجه به حقوق زنان و بی اهمیت جلوه دادن این قشر می باشد .
حال با توجه به اینکه زنان زیاد مورد توجه قانون اساسی که همانا قانون بر تر و به اصطلاحی دیگر قانون مادر است قرار نگرفته اند و در سایر قوانین نیز ( قانون مجازات اسلامی - قانون مدنی - قوانین استخدامی ) با توجه به نص صریح موارد قانونی مورد تبعیض واقع شده اند .
ماده 75 قانون مجازات اسلامی ذکر کرده است که « در صورتیکه زنا فقط موجب حد جلد باشد به شهادت دو مرد عادل همراه با چهار زن عادل ثابت می شود»
و همچنین در ماده 199 همان قانون مقرر شده که « سرقتی که موجب حد است با یکی از راههای زیر ثابت می شود :
1- شهادت دو مرد عادل 2- ....
می بینیم که در این دو ماده مسئله شهادت مطرح شده است که با توجه به برداشتی که از مواد می توان کرد آن است که حقوق دو زن مساوی با یک مرد می باشد پس اگر مرد در اینجا شهادت نادرست بدهد و زن نیز شهادت درست بدهد شهادت مرد مورد قبول واقع می شود . یعنی دو انسان تنها به خاطر جنسیت ( زن بودن ) در مقابل یک انسان دیگر ( مرد بودن) قرار می گیرد دو جنسی که که هر یک از یک چیز خلق شده اند و سرشت آنها نیز یکی است و در نهایت نیز هر دو به یک جا باز می گردند و در پیشگاه خداوند متعال بدون هیچ تبعیضی محاکمه می شود . اما در اینجا مشخص نیست که آیا این قوانین با توجه به جنیست وضع شده اند یا با توجه به حقوق انسانی .
و ماده 906 قانون مدنی نیز بیان داشته که « اگر برای متوفی اولاد یا اولاد اولاد از هر درجه که باشند موجود نباشد هر یک از ابوین در صورت انفراد تمام ارث را میبرد و اگر پدر یا مادر میت هر دو زنده باشند مادر یک ثلث و پدر دو ثلث می برد . لیکن اگر مادر حاجب داشته باشد سدس از ترکه متعلق به مادر و بقیه مال پدر است .
و ماده 907 نیز ابراز می دارد که« اگر متوفی ابوین نداشته باشد و یک یا چند نفر اولاد داشته باشد ترکه به طریق ذیل می شود :
اگر فرزند منحصر به یکی از دو جنس باشد خواه پسر خواه دختر تمام ترکه به او می رسد .
اگر فرزند متعدد باشند ولی تمام پسر یا تمام دختر ترکه بین آنها بالسویه تقسیم می شود .
اگر اولاد متعدد باشند و بعضی از آنها پسر و بعضی دختر ؛ پسر دو برابر دختر می برد .
در این دو ماده نیز علت زیادت حصه ذکور در برابر اناث مشخص نسیت ولی می توان گفت که زنان تنها به خاطر زن بودن باید متحمل بسیاری از تبعیضات و محدودیتها قرار بگیرند .
و هم چنین ماده 209 قانون مجازات اسلامی بیان می دارد که « هر گاه مرد مسلمانی عمدا زن مسلمانی را بکشد محکوم به قصاص است لیکن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل نصف دیه مرد را به او بپردازند .
قسمت اول ماده که همانا قصاص نمودن مرد می باشد رواست اما قسمت دوم آن نشانگر تفاوت زن و مرد می باشد یعنی قانونگذار آنها را به مثابه کالایی در نظر گرفته که قیمت و نوع آنها متفاوت از یک دیگر است .
پس اگر واقعا در اینجا مسئله جنسیت زن و مرد مطرح نیست دلیل پرداخت نصف دیه از طرف اولیای دم مقتول به قاتل چیست و حال تکلیف خانواده هایی که از نظر مادی دچار مشکل هستنندو به قولی ندارند چیست .؟
و در ماده 1043 قانون مدنی نیز آمده که « نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدری اوست و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر می تواند با معرفی کامل مردی که می خواهد با او ازداوج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام نمایند .
در این ماده نیز میتوان گفت که یکی از ابتدایی ترین حق زنان مورد تعرض واقع شده که همانا آزادی انتخاب زن در برگزیدن همدم زندگیش می باشد . هم کفو بودن قاعده ای نیست که کسی منکر آن باشد ؛ اما در بسیاری از مواقع پدر یا جد پدری از این اصل سوئ استفاده نموده و در مقابل انتخاب دختر بهانه جویی نموده اند که عواقب بسیار ناگوار و تلخی را به بار اورده اند . و از طرفی دیگر این حق از مادر سلب شده است یعنی اجازه مادر یا عدم اجازه او فاقد اعتبار قانونی است . در اینجا نیز مبهم است که چرا این اجازه فقط ازان اولیای اجباری است و مادر هیچ گونه نقشی ندارد؟
درزمینه ازدواج می توان به ماده 16 اعلامیه جهانی بشر مصوب 15 دسامبر 1948 نیز اشاره نمود که ذکر نموده « هر زن و مرد بالغ حق دارند بدون هیچ محدودیتی از هر بابتی ازدواج کنند و تشکیل خانواده بدهد »
تطبیق این ماده با ماده قبلی ما را به این نتیجه میرساند که رعایت حقوق زن رعایت حقوق بشر است .
در قوانین استخدامی نیز زنان حق استخدامی در بسیاری از مشاغل را ندارند مثلا زنان نمی توانند بعنوان قاضی در دادگاهها قضاوت کنند بلکه تنها به عنوان مشاوره قضایی میتوانند انجام وظیفه نمایند . سالهاست که زنان خود را در عرصه های مختلف به اثبات رسانیده اند اما تا کنون نیز یکی از قربانیان دنیای مرد سالارانه هستند . بطور کلی آنچه می توان نتیجه گرفت این است که این دو جنس بطور مساوی از حقوق و قوانین موجود در جامعه بهره نگشته و تا کنون آنچه برای جنس زن مهیا بوده است نقض روزمره ی حقوق طبیعی و انسانی اش است .
حال اگر گامی فراتر از قوانین کشورمان بنهیم و نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشرداشته باشیم از همان ابتدا مشخص است که برابری انسانها را مد نظر دارد که نه جنس نه نژاد نه زبان و نه مذهب برای او اهمیت ندارد . بلکه صریحا این معیارها را طرد نموده و انسان بودن را هدف اصلی خود قرار می دهد و حتی ماده 7 آن اعلام میدارد که « همه در برابر قانون برابرند و حق دارند بدون هیچ تبعیضی از حمایت یکسان قانون برخوردار گردند » همه نشانگر کل بودن افراد جامعه است اعم از زن و مرد . پس باید زنان و مردان از حقوق انسانی یکسانی برخوردار باشند؛ اما متاسفانه با پیدایش جامعه طبقاتی و حاکمیت ایدئولوژیکی دیدگاه مرد سالارانه بر تمام ابعاد اقتصادی؛ اجتماعی؛ فرهنگی ؛ سیاسی جامعه مقام زن به درجه ای پایین تر از یک انسان تنزل نموده است که همین تنزل ها باعث آن شده که زنان به مثابه انسانهایی کامل و توانا در نظر گرفته نشوند و این امر نقش بسزایی در اشاعه و رواج انواع مختلف تبعیضات ؛ خشونتها ؛ نابرابریها و بی عدالتی ها در زندگی زنان سراسر جهان داشته است . بطور کلی اندیشه ها و افکارهایی را که از ذهنیت جامعه مرد سالار سر چشمه می گیرد موجب شده که زنان از دستیابی به حقوق طبیعی و انسانی خود باز مانده و در ابعاد مختلف دچار انواع محدودیت ها و ممنوعیت ها گردند .
با پیشرفت حقوق بین الملل در نیمه دوم قرن بیستم تدوین و مقررات راجع به افراد - و در میان آن زن هم - متدوال شد . در این راستا بیشترپیشرفتها در سازمان ملل و کمیسیون حقوق زنان صورت گرفت بطوریکه با تهیه ی گزارشاتی از وضعیت آموزشی؛ اجتماعی؛ سیاسی و... کنوانسیونی مبنی بر تساوی حقوق کاری و سیاسی و آموزشی تصویب نمودند در این کنوانسیون انتخاب کردن و انتخاب شدن و تصدی مشاغل مختلف برای زنان بدون هیچ تبعیضی در نظر گرفته شده است . با وجود این احقاق حقوق زن که حقوقی انسانی بوده به شیوه ای نا انسانانه زیر پا گذاشته می شود و بیشتر به شعاری مبدل شده در جهت اهداف و منابع حکومتهای مردسالار.
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد زن در عصر نو سنگی راه پیشرفت و تحول دوران بعدی را هموار کرد ؛ این واقعیتی غیر قابل انکار می باشد . اما متاسفانه دورانهای بعدی به طرز مرموزی این واقعیت را از گردونه تاریخ خارج کردند ؛ البته زن نتوانسته است مرتکب چنین خطایی شود بلکه مرتکبین اصلی این خطای تاریخی سیستم های مرد سالار بوده اند . با آغاز عصر برده داری به لحاظ آنکه اساس این سیستم حول محور حاکم و محکوم بوده است طبیعتا اختلافاتی در جامعه انسانی ظهور می کند ؛ اختلافات طبقاتب؛ جنسی و ... اختلافات بارزی هستند که آثارشان در این دوران نیز قابل مشاهده است .
- وضعیت حقوقی زن و مرد در دین مبین اسلام
اگر نگاهی گذرا به دین مبین اسلام داشته باشیم و وضعیت حقوقی زن را نیز در این عرصه مورد بررسی قرار بدهیم متوجه می شویم که اسلام در باره زن و مرد فلسفه خاصی دارد که با آنچه در قرون گذشته ؛ می گذشته است تفاوت دارد . اسلام زن و مرد را از لحاظ حقوق انسانی مساوی دانسته است یعنی تساوی حقوق آنها را پذیرفته و قبول دارد ؛ اسلام اصل مساوات انساها را درباره زن و مرد رعایت نموده و هیچ گونه امتیازو ترجیحی حقوقی برای مردان نسبت به زنان و بالعکس قائل نیست .
قرآن کریم که کتاب جاودانه و مقدس دین اسلام میباشد جایگاه رفیعی به زن اختصاص داده است به گونه ای که سوره النساء ( سوره چهارم قرآن کریم) بطور کامل به وی تخصیص داده شده است و حتی به کرات دیده می شود که در سایر سوره های دیگر نیز مورد تائید پیغمبر(ص) هستند .
اگر ما سوره النساء را تلاوت نموده باشیم در خواهیم یافت که نخستین فکری که در این سوره مطرح است مساوات میان مردان و زنان از بدو خلقت می باشد . نخستین ایده مساوات در آفرینش آمده است « ای مردمان از پروردگارتان ؛ که شما را از یک تن افرید و همسر او را از او آفرید و از آنها زنان پدید آورد بترسید» بدین شیوه می فهمیم که حتی اسلام نیز روا نمی داند که کوچکترین تبعیضی میان زن و مرد از لحاظ حقوق انسانی شان وجود داشته باشد . اما با تاسف از یک طرف همان دیدگاههای مرد سالارانه و از طرفی دیگر نا آگاهی زنان از بهره مندیهای حقوقی و انسانی خود زمینه را به گونه ای بسیار مناسب برای پیاده کردن آنچه که از این ذهنیت های سنتی بر زن روا می دارند مهیا کرده است ؛ به طرزی که بسیاری از زنان به طبیعی بودن این مسئله در زیر نام تقدیر و سرنوشت خود تن در داده اند و به تعریفی دیگر به روز مره شدن نقض حقوق خویش دچارشده اند .
- نتیجه
امروزه مسائل و جنبشهای زنان حالت توتالیته را به خود گرفته که قوانین بیشتر کشورهای دمکراتیک برای از بین بردن این بی عدالتی و جوابگویی به نیازهای زن که خواهان استقلال حقوق انسانی خود است تدابیر دقیقی اتخاذ کرده اند و زن خود را در تقاطع دو جریان فکری که غالبا با یک دیگر برخرد دارند می بیند : سنت و پیشرفت ؛ پل والری چنین می گوید « سنت و پیشرفت دو دشمن بزرگ نسل بشرند . سنت با بارگرانی از شیوه تفکر گذشته خواهان نگهداری زن در کانون ختنواده است کانونی که با ابعاد جغرافیایی خود زن نمی تواند از آن خارج شود و بدین ترتیب در قلمرو خصوصی بودن در وضعیت نابرابر و خشونتها و تبعیضهات مختلفی باقی مانده است .
میل به پیشرفت چراغ حال را فرا را آینده آرمانی قرار می دهد که هدف ان نیل به مساوات کامل تئوریک حقوق و امکان فعالیت در زندگی است . بدون در نظر گرفتن ریشه افراد یا جنسیت آنان .
در پایان نیز باز خواهم گفت که جامعه از دو جنس زن و مرد تشکیل شده است ؛ پس زمانی می توانیم ادعا کنیم که جامعه ای آزاد داریم که هر دو جنس زن و مرد آزاد باشند و یا به بیانی دیگر آزادی جامعه به آزادی زن وابسته است و نمی توان بدون توجه به آزادی زن به پیشرفت و آزادی جامعه اندیشید . جامعه آزاد به معنای زن آزاد است و زن آزاد تبلور جامعه آزاد است .
منبع: hooghooghdan.ir