به گزارش سایت ستاد حقوق بشر، در حالی که کشورهای اروپایی تلاش دارند تا در میان کشورهای مختلف جهان خود را با عناوینی مانند پایتخت شکلات، و... تصویرسازی کنند، در واقعیت نامها و ویژگیهای دیگری اسامی این کشورها و شهرهایشان را به ذهن میآورد.
از مهمترین توصیفهای موجود برای کشورهای اروپایی مدعی حقوق بشر و پایتختهایشان میتوان برای لندن عنوان پایتخت قتل نوجوانان اروپا، هلند عنوان پایتخت فحشای اروپا، اتریش عنوان پایتخت نژادپرستی اروپا و سوئد عنوان پایتخت قتلهای مسلحانه اروپا یاد کرد.
سقوط برج بلند بیپایه ادعاهای حقوق بشری کشورهای اروپایی روندی مدام است که در سالهای اخیر فقط بر سرعت آن افزوده شده است. نقض حقوق بشر در کشورهای اروپایی و همزمان اصرار این کشورها بر مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر با ابزار سیاسی شده حقوق بشر، قربانیان گستردهای دارد؛ هرچند آسیبپذیرترین افراد در برابر این رویکرد ضد بشری غربیها، بالاترین میزان رنج و درد را متحمل میشوند.
در این میان سوئد با نقض حقوق بشری کودکان بهویژه کودکان خانوادههای مهاجر شناخته شده است؛ استکهلم در سالهای اخیر با دلایل پشت پرده متفاوتی مانند ارعاب مهاجران با هدف اجتناب از ورود به این کشور یا تضمین تداوم آنچه استکهلم از آن با عنوان فرهنگ و ارزشهای سوئدی یاد میکند، کارزار جداسازی کودکان از خانوادهها را تشدید کرده است.
طبق گزارش «medium»، خانوادههای مهاجر مسلمان در سوئد بیش از دیگر خانوادهها در معرض خطر جداسازی اجباری کودکان قرار دارند؛ در برخی از موارد، کودکان این خانوادهها در بیمارستان، ساعاتی پس از تولد از خانوادهها گرفته شدند.
دلایل جداسازی کودکان مهاجر مسلمان از خانوادههایشان تا حد زیادی مضحک بهنظر میرسند؛ عقب ماندن در دروس مدرسه، حرف زدن از باورهای دینی، تنبیه بدنی در خانه، ...
به گزارش «change»، سالانه بیش از ۲۰ هزار کودک از سوی سازمان حمایت از کودکان سوئد از خانوادههایشان جدا میشوند. این رقم، آمار میانگین است و ثابت نیست؛ به گزارش «medium»، در سال ۲۰۱۴، بیش از ۳۲ هزار کودک به دست دولت سوئد از خانوادههایشان جدا شدند.
در عین حال، بهطور متوسط بیش از ۱۵ هزار کودک در سوئد در مراکز نگهداری کودکان به سر میبرند؛ این رقم معادل بیش از یک درصد جمعیت کودکان زیر سن قانونی است. جداسازی کودکان در سوئد از سوی دولت در حالی ادامه دارد که شرایط در مراکز نگهداری و پرورشگاهها بسیار بد ارزیابی شده است؛ گاهی اوقات شرایط در این مراکز یا خانوادههای مسئول مراقبت از کودکان جداشده، به حدی وخیم میشود که کودکان دست به خودکشی میزنند.
خودکشی ۲ دختر نوجوان در سال ۲۰۰۹ پس از جابجاییهای مکرر در مراکز نگهداری یکی از تراژدیهای بزرگ کارزار جداسازی کودکان از خانوادهها در سوئد بود. دلیل جداسازی یکی از این کودکان، عقب ماندن از دروس مدرسه بود، اما سازمان حمایت از کودکان وی را در مرکزی در کنار کودکان بزهکار قرار دارد؛ این اقدام سبب شد تا وی پس از تحمل ۱۸ روز آزار جسمی و جنسی دست به خودکشی بزند.
طبق گزارش میزان، مشکلات مربوط به سیستم حمایت از کودکان سوئد بسیار جدی است؛ این در حالی است که امیدی به اصلاح روند از سوی پارلمان یا دولت این کشور وجود ندارد. همزمان درخواستها برای بازنگری در سیستم حمایت از کودکان سوئد از سوی خانوادهها، وکلا، روانشناسان، اساتید دانشگاهها و گروههای حقوق بشری افزایش یافته است.
دادگاه اروپایی حقوق بشر در استراسبورگ نیز، سوئد را در موارد متعددی به دلیل نقض حق زندگی خصوصی و خانوادگی تعدادی از شهروندانش مجرم شناخته است، اما دولت سوئد تاکنون هیچ مجازاتی برای کارمندان سیستم حمایت از کودکان تعیین نکرده است.