X
GO
اخبار
تاریخ انتشار: ﺳﻪشنبه 22 خرداد 1397
تعداد بازدید خبر : 52
تاریخ ثبت : ﺳﻪشنبه, 22 خرداد,1397 | 12:48 ب.ظ
تاریخ انتشار : ﺳﻪشنبه, 22 خرداد,1397 | 12:48 ب.ظ
تاریخ آخرین بروزرسانی : ﺳﻪشنبه, 22 خرداد,1397 | 12:48 ب.ظ

فرسایش شورای همکاری خلیج فارس از درون/ عربستان چه بر سر متحدان عرب آورد؟

  • فرسایش شورای همکاری خلیج فارس از درون/ عربستان چه بر سر متحدان عرب آورد؟
شورای همکاری خلیج فارس

نگاهی به فراز و نشیب شورای همکاری خلیج فارس از زمان تاسیس تا امروز حاکی از این است که از درون چنان گرفتار شکاف و دسته بندی شده است که امکان بازگشت به وضعیت اولیه بعید به نظر می‌رسد.

به گزارش  پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر،به نقل از پایگاه "الخلیج الجدید"، شاید اگر ریاض و ابوظبی از تشکیل شورای هماهنگی مشترک خبر نمی دادند، اتحاد از دست رفته اعضای شورای همکاری خلیج فارس به دلیل تحریم عربستان و امارات متحده عربی علیه قطر، قابل ترمیم بود.اما اعلام تشکیل شورای هماهنگی نه تنها امکان حل و فصل با قطر را تقریبا ناممکن ساخت بلکه به مثابه ضربه محکمی به شورای همکاری خلیج فارس است که در سال 1981 تاسیس شد.عملکرد ضعیف شواری همکاری خلیج فارس در بخش های متعددشورای همکاری خلیج فارس در سطوح مختلف نظامی، اقتصادی وسیاسی عملکرد ضعیفی داشته  و از زمان تاسیس تا کنون مسیر توام با اختلاف، تحریم نشست های سران، دخالت برخی اعضا در مسائل داخلی برخی دیگر، کشمکش های نظامی بر سر نقاط مرزی و نیز اختلاف بر سر پروژه های اقتصادی ناشی از همان اختلافات مرزی همراه بوده است. روزهای خوش شورای همکاری خلیج فارس بهترین وضعیت شورای همکاری زمانی بود که موضوع توسعه آن با ملحق شدن کشورهای دیگر مانند اردن و مغرب و نیز یمن مطرح شد و حتی برخی مایل به ملحق شدن عراق در زمان صدام حسین نیز بودند.

توهم خطر امنیتی از سوی ایران

به هر حال در این فراز و نشیب شورای همکاری خلیج فارس دست کم دوام آورد و هیچ یک از اعضای آن جرأت خروج از آن را نداشتند و تحولات مختلف در فواصل زمانی نشان داد که احساس خطر امنیتی از سوی ایران عیله اعضای این شورا توهم است.

نکته قابل توجه اینکه از زمان تشکیل شورای همکاری خلیج فارس موضع عربستان مبتنی بر لزوم حفظ آن بوده است و تهدید برخی اعضا به خروج از آن کافی بود که سایر اعضا به سرعت در صدد حل و فصل مشکلات داخلی و یا دست کم متوقف کردن آن برآیند اما در طول هفت سال اخیر روند امور با تغییرات عمیق همراه بود از جمله اینکه اختلاف مواضع در قبال انقلاب های مردمی موسوم به بهار عربی کاملا در بین اعضای این شورا نمود یافت به این معنی که قطر از انقلاب در تونس و مصر حمایت کرد و همچنین حامی ناآرامی ها در سوریه بود در حالی که عربستان سعودی وامارات نه تنها در قبال خیزش مردمی در برخی کشورهای عربی موضع خصمانه در پیش گرفتند بلکه سعی کردند آن را با شکست روبه رو سازند.

جنگ یمن و شکاف بیش از پیش در شورای همکاری خلیج فارس

در ادامه این تحولات سه سال قبل علیه یمن اعلام جنگ شد و به این ترتیب روند امور به سمت وخامت بیشتری پیش رفت زیرا این اقدام موجب اختلاف مواضع اعضای شورای همکاری شده و شکاف بین آنان را افزایش داد و برخی اعضا سایرین را به حمایت از یکی از طرفها در یمن متهم کردند.

به عبارت بهتر جنگ یمن موجب دسته بندی بی سابقه بین اعضای شواری همکاری خلیج فارس شد، زیرا عربستان که رهبری جنگ علیه یمن را بر عهده گرفت، انتظار داشت سایر کشورها نیز در آن مشارکت داشته باشند اما از برآورده نشدن انتظاراتش شوکه شد.

میخ آخر به تابوت شورای همکاری

در آن زمان عمان مخالفت قاطع خود را با جنگ علیه یمن اعلام کرده و مرزهای مشترک با یمن را برای انتقال کمک ها و سفر مسئولان باز گذاشت و کویت و قطر نیز از مشارکت در این جنگ خودداری کردند و فقط امارات با عربستان همراه شد و بحرین نیز اختیار تصمیم گیری نداشت و فقط باید خواسته ریاض و ابوظبی را اجرا می کرد زیرا پس از آنکه این دو در سال 2011 با دخالت نظامی در چارچوب حضور نیروهای سپر جزیره به منظور سرکوب انقلاب مردمی وارد بحرین شدند، نظام آل خلیفه حفظ قدرت خود را مدیون ابوظبی وریاض است.

اما شکاف واقعی در شورای همکاری خلیج فارس یک سال قبل  و هنگامی رخ داد که قطر هدف تحریم قرار گرفت و عربستان و امارات رسانه های خود را علیه آن بسیج کردند.

عربستان وامارات چه بر سر کشورهای عربی آوردند؟

عربستان و امارات در مصر نیز با حمایت از کودتای نظامی بزرگترین ضربه را به این کشور وارد آوردند و زمینه اجرای سیاست های توسعه طلبانه خود را در آنجا فراهم کردند و در سوریه نیز آتش جنگ داخلی ویرانگر را شعله ور کردند و عراق را نیز گرفتار اختلافات طایفه ای و حملات تروریستی کردند تا از هرگونه نقش تاثیرگذار در بین کشورهای عربی محروم بماند.

عربستان و امارات در مورد لیبی نیز همین سیاست را در پیش گرفتند و در سرنگونی دولت معمر قذافی دخالت داشتند و سپس امارات از خلیفه حفتر در مقابل سایر گروهها حمایت کرد.

در مورد سودان نیز آن را به مشارکت در جنگ یمن که هیچ ارتباطی با آن ندارد، تشویق کرده و البته  به این نیز اکتفا نکرده و خارطوم را به قطع روابط با ایران سوق دادند.

در این میان ریاست جمهوری دونالد ترامپ ماموریت ابوظبی و ریاض را تسهیل کرد، زیرا پیش از او باراک اوباما در دیدار با سران عرب خلیج فارس اعلام کرده بود بحران آنان داخلی است نه با ایران و باید به خواسته های مردم گوش دهند. علاوه بر این اوباما برای دستیابی به توافق هسته ای با ایران تلاش زیادی بعمل آورد.

با این توضیحات باید گفت، عربستان و امارات دو محور موازی دیگر را نیز در پیش گرفتند که عبارتند از:

اول: عادی کردن روابط با اسرائیل که سران آن آشکارا از این روابط سخن گفته و دیگران را نیز به الگو گرفتن از این اقدام تشویق می کنند.

دوم: هدف قرار دادن کسانی که با سیاست هایشان مخالف هستند که نمونه آن حمله به قطر و تحریم آن بود، اما شوک بزرگ ریاض و ابوظبی هنگامی رخ داد که آمریکا با حمله نظامی به قطر شبیه حمله به یمن مخالفت کرد .

هرچند آمریکا به چنین اقدامی اشاره داشته است اما احتمال آن به سه دلیل ضعیف به نظر می رسد:

اول: موضع حمایت جویانه ترکیه و ایران از حاکمیت و امنیت قطر.

دوم: ترس آمریکا و متحدانش از گرفتار شدن امارات و عربستان در جنگی طولانی مدت بدون نتایج تضمین شده درست شبیه آنچه در یمن جریان دارد.

سوم: ترس غرب از تلاش این دو کشور برای سوق دادن آنان به جنگی که منافعشان را تامین نمی کند.

البته دلیل چهارمی را هم می توان در نظر گرفت و آن شکاف متحدان منطقه ای آمریکا و تاثیر منفی آن بر توازن قدرت به ضرر عربستان، امارات، مصر و بحرین و رژیم صهیونیستی است.

منبع: خبرگزاری تسنیم
برچسب ها:
ارسال نظر: