۷۰ سال از پایان خصومتها در شبه جزیره کره میگذرد، زمانی که آتشبس در ۲۷ جولای ۱۹۵۳ در «پانمونجوم»، که در مرز به شدت نظامیشده بین کره شمالی و کره جنوبی قرار دارد، امضا شد.
به گزارش مرکز پایش ستاد حقوق بشر، این آتشبس باعث شد که کره به وسیله منطقه غیرنظامی(DMZ) تقسیم شود، یک نوار زمینی به عرض ۴ کیلومتر که در سراسر شبه جزیره امتداد دارد.این پیامد ادامه درگیری است که در آغاز جنگ سرد و به دنبال تقسیم مصنوعی کره از سوی امپریالیسم آمریکا در امتداد موازی سیوهشتم در پایان جنگ جهانی دوم منفجر شد. آمریکا برای تثبیت مجدد سلطه خود در آسیا، به ویژه پس از ضربه بزرگی که در نتیجه انقلاب ۱۹۴۹ چین متحمل شد، جنگ را تحریک کرد؛ هیچ معاهده صلحی هرگز امضا نشده و شبه جزیره را در وضعیت رسمی جنگ قرار داده است. تا به امروز، آمریکا محاصره دیپلماتیک و اقتصادی کره شمالی و همچنین ائتلاف نظامی با کره جنوبی را که در یکم اکتبر ۱۹۵۳ امضا شد، حفظ کرده است. طبق گزارش «wsws»، کره جنوبی در حال حاضر میزبان دهها پایگاه و حدود ۲۸ هزار و ۵۰۰ سرباز آمریکایی است. زخمهای عمیق تاریخی در کره باقی مانده است؛ دو کره با تلفات گسترده و خسارات اقتصادی ویران شدند؛ برآورد میشود که ۲.۵ میلیون غیرنظامی در خود درگیری کشته شدند، شمال و جنوب به ترتیب حدود ۵۲۰ هزار و ۴۱۵ هزار سرباز را از دست دادند، ۹۰۰ هزار نیروی چینی دیگر به همراه حدود ۳۷ هزار آمریکایی کشته شدند، هزاران سرباز دیگر از متحدان آمریکا درگیر در جنگ نیز جان خود را از دست دادند. در کره، میلیونها عضو خانواده با تقسیم مصنوعی شبه جزیره از یکدیگر جدا شدند و بسیاری هنوز نمیتوانند هیچ تماسی با یکدیگر داشته باشند.در خارج از کره، اطلاعات کمی در مورد این جنگ و اطلاعات بسیار کمتری در مورد منشأ آن وجود دارد، «بروس کامینگز»، مورخ، آن را به عنوان «یک جنگ فراموش شده و یک جنگ هرگز شناخته نشده» توصیف میکند. آنچه برجسته شده است روایت امپریالیسم آمریکا برای توجیه بربریت اولین مداخله نو استعماری خود پس از جنگ جهانی دوم است؛ «کره شمالی در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ در یک حمله غیرمنتظره به کره جنوبی حمله کرد.» در واقع، این ادعاها چیزی بیش از تحریف فاحش و دروغ آشکار نیست؛ آغاز خصومتهای تمام عیار نتیجه نهایی فرآیندی بود که امپریالیسم آمریکا زمانی که کره را در سال ۱۹۴۵ به طور یکجانبه تقسیم کرد و سپس رژیمی را در جنوب مستقر کرد که فاقد حمایت مردمی قابل توجهی بود و تنها از طریق سرکوب میتوانست حکومت کند، آغاز شد. تقسیم کره و متعاقب آن فوران جنگ کره را میتوان تنها در چارچوب وسیع بحران و بیثباتی که سرمایهداری جهانی را بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم ویران کرد، درک کرد. توانایی آمریکا، که از جنگ به عنوان قدرت مسلط امپریالیستی بیرون آمد، برای تثبیت مجدد سرمایهداری جهانی به دو عامل بستگی داشت: قدرت اقتصادی عظیم خود و خیانتهای بوروکراسی در جنبشهای انقلابی پس از جنگ. در مارس ۱۹۴۳، واشنگتن برای نخستین بار موضوع به اصطلاح «امانتداری» را مطرح کرد؛ یک تعبیر مستعار برای حکومت استعماری برای کشورهایی مانند کره، و مدعی شد که لازم است کرهایها را در این زمینه آموزش بدهد.پس از آزمایش موفقیتآمیز بمب اتمی در جولای ۱۹۴۵، واشنگتن به شدت برنامههای اولیه خود را برای اطمینان از تسلط آمریکا در آسیای پس از جنگ تغییر داد.