به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر، روابط چین و کره شمالی از منظر تحلیلگران بینالملل، روابطی تاریخی بهشمار میرود. اشتراکات فرهنگی روابط گسترده اقتصادی در دهههای گذشته تنها یک بعد از این روابط ریشهدار است. چینیها برای دفاع از کره شمالی در برابر کره جنوبی و متحدین غربی آنها کم هزینه ندادند. در جریان جنگ کره (1950 – 1953) حتی فرزند مائو تسه تونگ، رهبر انقلاب چین نیز جان خود را از دست داد. بین سالهای 1950 تا 1958 چینیها در کره شمالی مستقر بودند و دفاع از این سرزمین را برعهده داشتند.
روابط دیپلماتیک چین و کره شمالی از همان بدو شکلگیری یعنی سال 1949 روابطی دوستانه بود. هر دو کشور دارای سفارت و یک کنسولگری در کشور مقابل هستند و جز در برههای از دهه 1960 میلادی که انتقادات پیونگیانگ به انقلاب فرهنگی چین منجر به بروز اختلافاتی بین دو طرف شد، میتوان تا پایان دوران مائو، روابط پکن و پیونگیانگ را روابطی راهبردی و دوستانه دانست.
هرچند با مرگ مائو تسهتونگ، رهبر انقلاب چین، پکن کمکم از ایدئولوژی کمونیستی فاصله گرفت تا آنجا که اکنون یکی از بزرگترین سرمایهداریهای دنیا تحت لوای یک حزب بزرگ کمونیست است، اما روابط پیونگ یانگ و پکن حتی پس از جنگ سرد نیز روابطی راهبردی باقی ماند. در دهه 1990 میلادی چین سیاست راهبردی جدیدی را برای تعامل با کره شمالی برگزید که حدود دو دهه نیز ادامه یافت اما میتوان گفت که روابط دو کشور از اواخر دهه 2000 میلادی کم کم رو به تیرگی نهاده است. از سال 2009، رسانههای چین رسما اجازه یافتهاند که از سیاستهای پیونگیانگ انتقاد کنند در حالی که تا پیش از آن، چنین اجازهای نداشتند.همانطور که پیشتر ذکر شد، چین دیگر آن چین کمونیست دوران مائو نیست. از سال 2006 تاکنون که قطعنامههای شورای امنیت علیه برنامه هستهای کره شمالی صادر میشوند، چین حتی یکی از آنها را وتو نکرده است.هرچند چینیها از واشنگتن میخواهند که سیاست سرسختانهای را در قبال پیونگیانگ به کار نگیرد، اما در عین حال خود با سیاست اتمی کره شمالی مخالفند. واقعیت آن است که نه روسیه به عنوان میراثدار اتحاد جماهیر شوروی و نه چین به عنوان مهمترین شریک تجاری و متحد سابق پیونگیانگ، هیچ موافقتی با نیروی نظامی هستهای کره شمالی ندارند.برنامه هستهای کره شمالی از دهه 1950 و با کمک اتحاد جاهیر شوروی سابق آغاز شد اما در هستهای شدن کره شمالی نه مسکو و نه پکن، هیچکدام بهطور مستقیم تاثیری نداشتهاند. گفته میشود این کارشناسان هستهای بومی کره شمالی بودهاند که پس از تحصیل در مسکو، تواننظامی هستهای را برای پیونگیانگ به ارمغان آوردهاند. کره شمالی از اکتبر 2006 تا سپتامبر 2017، شش آزمایش اتمی انجام داد که هربار با مخالفت و فشارهای جدی طرف غربی مواجه شد.
واشنگتن، پیونگیانگ و مذاکرات جدید
صفحه توئیتر دونالد ترامپ این روزها بیش از هر رسانهای، رسانه است. در همین صفحه بود که خبرهایی در خصوص دیدار آتی بین رهبر کره شمالی و رئیسجمهور آمریکا منتشر شد. پس از آن مایک پامپئو، وزیر امور خارجه آمریکا نیز به پیونگ یانگ سفر کرد و در جریان این سفر با رهبر کره شمالی دیدار کرد. پامپئو از این سفر دست پر برگشت و سه زندانی آمریکا در کره شمالی را به خاک آمریکا بازگرداند.
حالا قرار است 22 خردادماه، کیم جونگ اون و ترامپ در سنگاپور با یکدیگر دیدار کنند هر چند که ادامه تمرینات نظامی واشنگتن و سئول در شبهجزیره کره، سایهای از ابهام بر سر این مذاکرات انداخته است. اگر به تاریخچه مذاکرات غرب با کره شمالی بازگردیم، میبینیم که این ابهامات اصلا مسائل تازهای نیستند.در همان دهه 1990 و پس از فروپاشی شوروی بود که گفتوگوهایی بین پیونگیانگ و آمریکاییها شروع شد. کره شمالی حاضر شد برنامه هستهای خود را در برابر کمکهای اقتصادی و همکاری در زمینه تولید انرژی متوقف هم بکند اما واشنگتن موضوع را چندان جدی نگرفت، در نتیجه برنامه هستهای کره شمالی دوباره از سال 2003 استارت خورد. آن موقع که آمریکاییها فرصت طلایی توقف برنامه هستهای کره شمالی را جدی نگرفتند، باورشان نمیشد که در سال 2006، یعنی تنها سه سال پس از آغاز برنامه مجدد برنامه هستهای کره شمالی، پیونگیانگ موفق به اولین آزمایش هستهای خود شود.
بار دیگر در سال 2006 پس از آزمایش هستهای کره شمالی، این بار مذاکراتی ششجانبه آغاز شد که در آن علاوه بر کره شمالی، آمریکا، کره جنوبی، روسیه، ژاپن و چین حضور داشتند. در آن زمان هم تعلیقی صورت پذیرفت که تا سال 2008 ادامه یافت اما باز هم عدم همکاری آمریکا پیونگیانگ را واداشت که برنامه اتمی خود را از سر بگیرد.کیم جونگ اون، رهبر فعلی کره شمالی، در سال 2012 و پس از آنکه به جای پدرش بر اریکه قدرت تکیه زد، اعلام آمادگی نمود که در برابر کمکهای غذایی و انرژی برنامه هستهای کشورش را تعلیق کند اما باز هم این تعلیق نتیجهای نداشتبا این وصف، خوشبینی به مذاکراتی که در پیش روست کار سادهای نیست.
با ملاحظات فوق، اگر بخواهیم اولویتهای چین در مذاکرات پیش رو را در یک جمله خلاصه کنیم، باید آن را چنین بیان نماییم: «خلع سلاح هستهای شبهجزیره کره در عین حفظ نظم سیاسی آن».در پایان باز بر این نکته باید تاکید کرد که هنوز نمیتوان نتیجه مذاکرات بین کره شمالی و آمریکا را پیشبینی نمود اما با توجه به سابقه این مذاکرات، خوشبینی به چنین مذاکراتی سخت است و بعید است پکن نیز چندان خوشبین باشد.
ملاحظات چین در مذاکرات آمریکا – کره شمالی
فارغ از اینکه دیدار کیم و ترامپ در سنگاپور میتواند آغازگر روندی جدی از مذاکرات باشد یا نه، در یک موضوع چین و آمریکا کاملا همنظرند: «خلع سلاح هستهای کره شمالی». پکن اگر نه بیش از واشنگتن، دستکم نه کمتر از آن خوهان شبهجزیره کره عاری از تسلیحات اتمی است. بنابراین میتوان تصور کرد که چین با اصل و اساس مذاکرات پیش رو مشکلی ندارد و در عین حال، از آنجا که همواره مخالف برخورد قهرآمیز با پیونگیانگ بوده است، خوشحال است که میبیند دریچهای از دیپلماسی بر روی بحران کره گشوده شده است.
چین از همان سرآغاز با برنامه نظامی هستهای کره شمالی مخالف بود. ذات و ریشه برنامه هستهای کره شمالی، متعلق به شوروی بود و چینیها بر آن هیچ نفوذی نداشتند بلکه همواره از آن احساس نگرانی میکردند. اکنون چرا باید پکن مشکلی با برچیده شدن این برنامه هستهای داشته باشد؟
از سوی دیگر، چین که بر سر تایوان همواره با واشنگتن در اختلاف و درگیری بوده است، بدش نمیآید در یک همکاری سازمانیافته با واشنگتن به یک دستاورد مشترک دیپلماتیک دست پیدا کند. چنین دستاوردی شاید بتواند طلیعه حل همیشگی مساله تایوان باشد هرچند که با سیاست چرخش به آسیای واشنگتن، پکن نباید چندان به حل مساله ارضی خود در تایوان امیدوار باشد.
با این حال، یک مساله مهم که شاید نگرانی چین را بر میانگیزد، این باشد که واشنگتن تنها به دنبال هستهایزدایی کره شمالی نباشد بلکه در نهایت هدف تغییر رژیم را در این کشور دنبال کند. چین با تغییر نظم سیاسی کره شمالی مخالف است. از یکسو، چین به هر حال در مجموع روابط بدی با حکومت فعلی کره شمالی نداشته و ترجیح میدهد نظام سیاسیای که پیش از این توانسته با آن همکاری داشته باشد، در مرزهایش مستقر باشد تا نظامی که نمیداند چیست و حتی ممکن است متحد غرب باشد. در ثانی، وقوع بیثباتی سیاسی در کره شمالی، از آن جنس که در لیبی رخ داد، میتواند سیلی از مهاجرین را راهی خاک چین کند که مشکلات اقتصادی و امنیتی برای این کشور از پی خواهد داشت.