به گزارش پایگاه اطلاع رسانی ستاد حقوق بشر به نقل از پایگاه خبری الاخبار، بر کسی پوشیده نیست که حزبالله لبنان از معادله بازدارندهای که در جریان جنگ جولای 2006 تثبیت کرده، به نفع توسعه توانمندیهای نظامی و موشکی خود طی سال های اخیر استفاده کرده است.
به این ترتیب دوره بیسابقه آرامش در مرزهای لبنان و سرزمینهای اشغالی که با 12 سال در تاریخ درگیریهای لبنان و رژیم اسرائیل بیسابقه بوده و به فرصتی برای گسترش توانمندیهای حزبالله لبنان و افزایش قدرت دفاعی و واکنش ها و بازدارندگی در برابر هر نوع تجاوز احتمالی رژیم صهیونیستی به لبنان تبدیل شده است.
این موضوع به اثبات نرسیده است که کسی در سرزمین های اشغالی و حتی در لبنان و خارج از این دو، این دوره طولانی بدون جنگ همراه با آرامش را در مرزهای دو طرف یش بینی کند و یا حتی احتمال آن را بدهد. بعید بودن این مدت طولانی از آرامش در مرزها تنها از آن رو نیست که رژیم صهیونیستی یک دولت جنگ طلب است.
بلکه از این منظر است که اهدافی که رژیم صهیونیستی در جنگ سال 2006 از تحقق آن عاجز ماند و در عین حال کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی بنابر پیشنهاد ارتش این رژیم آن را به تصویب رسانده بود، همچنان بخشی از مطالبات ضروری آمریکا و رژیم صهیونیستی به شمار میرود که شامل سرکوب حزب الله یا دستکم تضعیف این حزب تا حد ممکن بوده تا به این ترتیب جایگاه استراتژیک رژیم صهیونیستی در جبهه شمالی این رژیم بهبود پیدا کند و مسیر اعمال سلطه آمریکا در لبنان و منطقه فراهم شود.با وجود گذشت تمام این سالها موسسات سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی بیش از پیش به این اعتقاد رسیدهاند که هر نوع جنگ اسرائیل و لبنان با پیچیدگیها و هزینههای بیشتری همراه است.
از دیدگاه رژیم صهیونیستی، حزب الله یک قدرت منطقهای است که تهدیدی استراتژیک برای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به شمار رفته و قدرت بازدارندگی آن از بیروت تا تهران را شامل میشود.
این در حالی است که بر اساس رویکردهای نظامی رژیم صهیونیستی، میبایست اسرائیل جلوی گسترش توانمندیهای حزبالله تا رسیدن این حزب به شرایط کنونی را بگیرد.این مشکل از زمان پایان جنگ وجود داشته و گادی آیزنکوت رئیس کنونی ستاد ارتش رژیم صهیونیستی در زمان تصدی پست فرماندهی منطقه شمالی سرزمینهای اشغالی به آن اذعان کرده و گفته بود: ما با مشکلات زیادی در بازدارندگی حزبالله درباره افزایش توانمندی های آن روبرو هستیم. مشکلی که ما در مرزهای شمالی با آن روبرو هستیم شامل محوری است که از ایران و سوریه و حزب الله تشکیل شده و ما عامل بازدارنده در برابر این محور نداریم.رژیم صهیونیستی در آن زمان تلاشهای زیادی برای جلوگیری از روند روزافزون توسعه توانمندیهای حزبالله انجام داد.
در همین راستا تلآویو سیاست لبه پرتگاه را با سوریه و بشار اسد رئیس جمهور این کشور و حزبالله در پیش گرفت و همواره اقدام به تهدید و ارعاب آنها پرداخت.
این رژیم در عین حال از طریق سیاست مهار عربی و منطقه ای به دنبال فریب بشار اسد بود تا شاید بتواند سوریه را از موقعیت خود در محور مقاومت خارج کند. اما با شکست تمام این تلاشها، حوادث و بحران سوریه در مارس 2011 آغاز شد. حوادثی که در عرصه منطقهای و بینالمللی به دنبال براندازی سوریه به عنوان خاستگاه اساسی محور مقاومت بود.اگر بخواهیم ماه های اولیه بحران سوریه و اوج تلاشهای رژیم صهیونیستی برای پیروزی طرح این رژیم جهت براندازی دولت بشار اسد را استثنا کنیم، جنگ سوریه بهترین شرایط برای حمله به حزب الله در لبنان را ایجاد کرده بود.
حزبی که تلاش کرد نقش محوری در تقابل با گسترش گروههای تروریستی و تکفیری ایفا کند که همواره به عنوان یک تهدید موجودیتی ضد لبنان و منطقه مطرح بود.با این وجود اسرائیل طی 7 سال گذشته از عمر بحران سوریه جرأت نکرد اقدام به حمله به محور مقاومت در لبنان کند. آنها حتی اقدامی پایینتر از این را نیز انجام ندادند، چرا که می دانستند هر اقدامی میتواند چارچوب درگیریهای نظامی مستقیم را از سوریه به لبنان گسترش دهد.اسرائیل در عین حال تلاش کرد پیامهای بازدارندهای را به حزب الله لبنان بدهد. اما در ابعاد عملیاتی ( واکنش به حملات رژیم صهیونیستی در مزارع شبعا) و مواضع جدی سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان عامل بازدارنده ای در برابر رژیم اسرائیل تبدیل شد. تلآویو متوجه این موضوع شد که روند مذکور میتواند سبب کشانده شدن درگیریها به سمت جنگ گسترده شود.
جنگی که زبانههای آن میتواند جبهه داخلی رژیم صهیونیستی را به آتش بکشد.معادله مذکور چتر استراتژیک بازدارندهای برای حمایت از لبنان و کنترل تحرکات تجاوز طلبانه رژیم صهیونیستی ایجاد کرد. یکی از مهمترین ابعاد بازدارندگی رژیم صهیونیستی این است که تصمیمسازان سیاسی و امنیتی تلآویو در نتیجه تجربه عملیاتی خود به این نتیجه رسیدهاند که قدرت ریشهکن کردن تهدیدات نظامی و حملات موشکی حزبالله را از طریق اقدامات پیشدستانه و پیشگیرانه خود ندارند.
به عبارت دقیقتر، افزایش قدرت حزبالله و حضور شجاعانه رهبران این حزب در استفاده از این توانمندی در مواقع نیاز بود که سبب شد تاثیر بازدارندگی این قدرت، خود را نشان دهد و آنها محدودیت تاثیرگذاری گزینه های نظامی خود در تقابل با حزبالله را متوجه شوند. این موضوع در سایه پیروزی استراتژیک و تاریخی حزبالله در سال 2006 محقق شد.به عبارت دیگر برای تحقق این بازدارندگی نیاز بود که رژیم صهیونیستی این موضوع را درک کند که هیچ گزینه عملیاتی برای حمایت از جبهه داخلی خود در برابر حملات موشکی حزب الله ندارد و هر اندازه که زمان جنگ بیشتر طول بکشد، فشارهای نظامی بر رژیم اسرائیل افزایش پیدا خواهد کرد.
گادی آیزنکوت فرمانده وقت جبهه شمالی رژیم صهیونیستی به زیبایی این مطلب را اعلام و در سخنانی اظهار داشت اسرائیل در جنگ سال 2006 با دو شکست روبرو شد. شکست اول ناتوانی در کوتاه کردن مدت جنگ بود و شکست دوم در این بود که حملات موشکی به جبهه داخلی اسرائیل در طول 33 روز جنگ ادامه داشت و از زمان اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی در سال 1948 بیشترین حد حملات موشکی را ایجاد کرده بود.اسرائیل میبایست این محدودیت را در یک تجربه عملیاتی کشف کند تا معادله بازدارنده متقابل در برابر حزبالله برای این رژیم ایجاد شود. معادلهای که میان دو دولت با قدرت برابر و مزایای استراتژیک یکسان نیست. علاوه بر اینکه رژیم صهیونیستی از حمایت مطلق بزرگترین قدرت جهان یعنی ایلات متحده آمریکا برخوردار است و توانمندیهای بالایی در سطوح نظامی و تکنولوژیک دارد.
بازدارندگی ؛ از خیال تا واقعیت
حجم شکاف میان توانمندیهای نظامی رژیم صهیونیستی و لبنان در سطوح استراتژیک و ابعاد مختلف جغرافیایی و مردم شناختی و امکانات نظامی، ایجاد چنین معادله بازدارندهای را در وهله اول یک فرضیه محال نشان میدهد، به همین علت بود که اسرائیل نمیخواست تسلیم این معادله شود و با این واقعیت سازگاری از خود نشان دهد، تا اینکه آن را در یک تجربه عملیاتی مشاهده کرد و شکست و ناتوانی خود در ریشه کن کردن تهدیدات فراروی جبهه داخلی خود را مشاهده کرد.این شوک، نتایج نظامی و بازدارندگی قابل توجهی را داشت و رژیم صهیونیستی بعد از توقف جنگ، اقداماتی را در راستای تقویت آمادگی نظامی هجومی خود همراه با تقویت جبهه داخلی در دستور کار قرار داد تا شاید بتواند اهدافی که 12 سال قبل از تحقق آن عاجز مانده بود را محقق کند.بعد از گذشت چند سال این واقعیت مرکب نمود پیدا کرد که اسرائیل از یک طرف قدرت و آمادگی بیشتری برای جنگ آینده کسب کرده و حزب الله نیز از منظر رژیم صهیونیستی به یک قدرت منطقهای تبدیل شده که تهدیدی استراتژیک برای امنیت داخلی اسرائیل به شمار میرود.امروز و بعد از گذشت 12 سال می توان با قطع و یقین این موضوع را بیان کرد که نوآوری های حزب الله در ابعاد استراتژیک و تاریخی بیشترین نقش را در تحمیل معادله بازدارنده برای حمایت از لبنان در خطرناکترین شرایط تاریخی داشته است. معادلهای که در شرایط مقایسه میان شرایط لبنان و رژیم صهیونیستی در ابعاد منطقه ای و بین المللی و استراتژیک بیشتر به یک توهم نزدیک است تا واقعیت.