ایالات متحده آمریکا که آغاز گر جنگ عراق وافغانستان بوده است به جان هزاران انسان بی گناه نمی اندیشد وتنها به فکر منافع خود است .
جنگها بیش از آن که برای نظامیان آسیب آور باشد غیرنظامیان را مورد هدف قرار میدهد، کشتار وسیع افراد بیگناه، کودکان، زنان و افراد غیرنظامی در جنگها مصداق بسیار بارزی از نقص حقوقبشر است که قطعاً مصداق آن را در مورد جنگ افغانستان و عراق هنوز هم شاهد هستیم. در این چارچوب همچنین میتوان به زندانهای مخفی که ایالات متحده در کشورهای مختلف ایجاد کرده، اشاره داشت که در دستور کار آن نظم میلیتاریستی است. ایالات متحده با پر و بال دادن به مفهوم تروریسم بدون در نظر گرفتن ریشههای شکلگیری گروههای تروریستی، تروریستها را در قالب رزمندگان غیرقانونی و نامشروع تعریف کرده است، هدف ایالات متحده این است که این افرادی که از نگاه این کشور به عنوان تروریست خوانده میشدند در چارچوب حمایتهای افراد نظامی قرار نگیرند و به عنوان افراد غیرنظامی از حمایتهای حقوق بشری بهرهمند نشوند.
در حقیقت ایالات متحده یک سیاه چالهای را در رژیم حقوق بینالملل ایجاد کرده تا هر نوع رفتاری که میخواهد با این افراد انجام دهد و اخبار آن هم از نوع شکنجهها و دادگاههایی که برای این افراد برگزار میشود، بعضاً از گوشه و کنار میرسد. یکی از آثار و نتایج جهانی شدن که از مصداقهای بارز نقص حقوق بشر توسط آمریکا میباشد موضوع گسستی است که به لحاظ فرهنگی بین کشورهای دنیا وجود دارد، در واقع ایالات متحده به دنبال این است که شکاف و گسست فرهنگی را تحت این عنوان که به عنوان هژمونی و قدرت برتر جامعه بینالمللی است از بین ببرد و ارزشهای آمریکایی را تحمیل کند، آمریکا به دنبال این است که تنوع فرهنگی را که در اسناد حقوق بشری کاملاً مورد تائید است کنار گذارد و سلائق و ارزشهای فرهنگی خود را به مردم دنیا تحمیل کند.
اسلام ستیزی به عنوان یکی از مصداقهای بارز تحمیل ارزشهای آمریکایی است. در سالهای گذشته در تبلیغات خبرگزاریها و سینمای ایالات متحده به جد شاهد بودیم که معمولاً شخصیتهای خشونتطلب، مجرم، منفور و منفی معمولاً از ویژگیهای خاصی برخوردار بودند که شائبه انتصاب این افراد به یک نهله فکری و تفکر و عقیده مذهبی خاص بیشتر نمود دارد. استفاده ابزاری که از جنس زن در جامعه و فرهنگ اروپایی به ویژه در سینمای ایالات متحده مشاهده میشود ، مصداق دیگری از نقص حقوق بشر است، علیرغم اینکه صحبت از برابری میان مرد و زن است اما متاسفانه عملاً در خیلی از اوقات استفاده ابزاری از زنها برای منافع اقتصادی و تبلیغاتی انجام میشود.
آنچه مسلم است این که فرهنگ سیاسی آمریکا قائل بر این است که نباید به هیچ ملت دیگری اعتماد کرد و اساساً به مردم آمریکا اینگونه القاء میکند که مخالف این اصل باشند که هر کشور باید یک رای داشته باشد. ایالات متحده قائل بر این است که به عنوان یک ابرقدرت باید از یک حق وتوی جهانی برخوردار باشد و اوست که در جهتدهی مواضع بینالمللی باید نقش تعیین کنندهای داشته باشد، بنابراین منافع ملی ایالات متحده تعریف میکند که چه بکند و چه نکند. بر این اساس ناخودآگاه نتیجه این خواهد شد که عملاً بسیاری از مفاهیم ارزشمند بینالمللی مثل موضوع حقوق بشر آنگونه تعبیر و تفسیر میشوند که آمریکا میپسندد نه آنگونه که مورد وفاق و پذیرش اعضای جامعه بینالمللی باشد.
نمیتوان منکر این شد که ایالات متحده بیتوجه به اقتصاد لجام گسیخته و وضعیت بهداشتی که به لحاظ فاصله توسعه یافتگی و عدم توسعه کشورها بیداد میکند، میخواهد به نوعی در سطح دنیا آقایی کند. به طور مثال ما چطور میتوانیم قائل بر این باشیم که قریب 70 درصد از بیماران ایدزی فقط در آفریقا هستند و این قطعا نشان دهنده این است که یک بیتوجهی اساسی در سطح بینالمللی نسبت به مردم این منطقه صورت گرفته است.
حقوق بشر مستلزم یک حمایت ویژه است، متاسفانه به جای اینکه حمایت از حقوق بشر صورت بگیرد، تفکراتی مبنی بر مبارزه با تروریسم و جنگ علیه تروریسم بیشتر ترویج داده میشود و به مباحث اساسی و عمده حقوق بشری بهای لازم داده نمیشود. ایالات متحده در کنار موضوع 11 سپتامبر بهانهای یافت تا در سطح بینالمللی دستاویزی برای پیشبرد منافع خود پیدا کند اما از یک جهت با تعارض جدی روبروست و آن هم فضای ناامنی است که در جامعه داخلی آمریکا به واسطه واقعه 11 سپتامبر شکل گرفت و این باعث شد که احساس امنیت برای شهروندان آمریکایی ضعیف و ضعیفتر شود و این در حالی است که آمریکا خودش را مدعی این میداند که قویترین ارتش دنیا را دارد.در کنار این موضوع عملاً آرامش و آسایش عمومی مردم در برابر مصالح عمومی نابود میشود و به تدریج روند دولتی کردن و نفوذ و دخالت هر چه بیشتر دولت در امور برای رعایت امنیت بیشتر و بیشتر پررنگ میشود.
ایالات متحده در دوران جنگ سرد برای اینکه متحدان بیشتری در سطح بینالمللی داشته باشد، خطر شوروی را به عنوان یک لولویی در سطح بینالمللی نشان داد تا دولتهای اتحادیه اروپا با آمریکا متحد شوند و در برابر خطر شوروی بتوانند از خودشان حفاظت کنند، امروز چسب اروپا و آمریکا موضوع حقوق بشر است و حتی فراتر از آن ترسی است که آمریکا در سطح اروپا از مقوله تروریسم ایجاد کرده و سعی میکند از موضوع تروریسم سواستفاده کند، این برای این است که اتحادیه اروپا را زیر چتر خود بیاورد.
گرچه آمریکا تا حدودی در این زمینه موفق نیز شده است اما باید به این واقعیت هم توجه داشت که نگاه ایالات متحده در مباحث بینالمللی قائل به 3 رتبه است، این کشور در ابتدا امنیت را در اولویت اول سیاست خارجی خود قرار میدهد و بعد اقتصاد و حقوق بشر، بنابراین هر جایی که منافع اقتصادی آمریکا ایجاب کند حاضر است از حقوق بشر چشمپوشی کند اما اروپاییها بعضاً نشان دادند که به این دستهبندی خیلی پایبند نیستند و ابتدا امنیت و سپس حقوق بشر و اقتصاد را در راس کار خود قرار میدهند، طبق این تفاوت بنیادین به نظر میرسد که ایالات متحده هیچ وقت نخواهد توانست اتحادیه اروپا را به طور کامل زیر چتر خودش حفظ کند.
یکی از مصداقهای دیگری که در حوزه حقوق بشر میتوان به آن اشاره داشت این است که اساسا ایالات متحده به عنوان اولین و اصلیترین حامی رژیم صهیونیستی نقضهای حقوق بشری در سرزمین فلسطین انجام داده است و رژیم صهیونیستی را بیشتر و بیشتر برای اقدامات ناقض حقوق بشری خود جسورتر میکند و این برخلاف تعهدات بینالمللی است که ایالات متحده بر عهده دارد. ماده 1 مشترک کنوانسیون 1949 ژنو تصریح میکند «اگر دولتها با نقض حقوق بشر از طرف یک دولت دیگر مواجه شدند باید نسبت به این موضوع واکنش نشان دهند» ،این موضوع متاسفانه نکتهای است که از دید دولتمردان آمریکایی مغفول واقع شده و به هیچ وجه یک واکنش قاطعی نسبت به رفتار ضد بشری رژیم صهیونیستی هیچ وقت اتخاذ نشده است. در نظریه مشورتی سال 2004 دیوان بینالمللی دادگستری در قضیه دیوار حائل، تشخیص داد که احداث این دیوار توسط رژیم صهیونیستی حقوق مردم فلسطین را نقض میکند. در ادامه این نظریه میبینیم که دیوان بینالمللی دادگستری کشورها را متعهد میکند به اینکه هیچگونه مساعدتی به رژیم صهیونیستی برای ادامه احداث این دیوار انجام ندهند و حتی نسبت به تخریب این دیوار واکنشی نشان ندهند اما متاسفانه باز هم شاهد هستیم که حمایتهای آمریکا به رژیم صهیونیستی این فرصت و فضا را داد که این رژیم همچنان به سیاستهای خودش ادامه دهد.
یکی از اهداف تاسیس سازمان ملل ارتقای رعایت حقوق بشر بود اما حقیقت این است که امروز ایالات متحده دیگر در این مسیر حرکت نمیکند و به نوعی یک نوع دهنکجی نسبت به تکمیل هنجارهای بینالمللی حقوق بشری را در دستور کار خود قرار داده است. به عنوان مثال دولت بوش در 8 ماه اول تصدی این مسئولیت خود چند اقدام انجام داد که همگی نشان از این داشت که آمریکا نمیخواهد به تعهدات بینالمللی حقوق بشری پایبند باشد که از آن جمله میتوان به رد کنوانسیون ضد موشک بالستیک، عدم الحاق به پروتکل کیوتو در حوزه محیط زیست، عدم تصویب اساسنامه رم برای عضویت در دیوان بینالمللی کیفری و عدم عضویت در پروتکل منع سلاحهای بیولوژیک اشاره کرد.
این مصداقها نشان میدهد که ایالات متحده حقوق بشر را فقط در چارچوب منافع ملی خودش تعریف میکند، از طرف دیگر نظامیگری ایالات متحده در میدان حقوق بشر این عرصه را ایجاد کرده که حق توسعه و حق صلح به عنوان دو حقی که از اصلیترین مصادیق نسل سوم حقوق بشر مطرح میشوند (نسل اول حقوق مدنی و سیاسی و نسل دوم حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی) برای تمامی جامعه بینالمللی نقض شود و حتی اگر قرار است که الزامات بینالمللی برای تقویت این دو حق در قالب یک سند بینالمللی و کنوانسیون احراز شود، ایالات متحده از آن ممانعت کرده است.
رویکرد ایالات متحده نسبت به موضوع حقوق بشر و اساسا تلاش این کشور نسبت به اینکه خودش را به عنوان یک قدرت برتر در سطح جامعه بینالمللی مطرح کند باعث این شده که عملاً ایالات متحده کنار گذاشته شود یا اساساً یکجانبهگرایی ایالات متحده در سیاستهای حقوق بشری چیزی جز انزوا برای این کشور به ارمغان نیاورد. مصداق بارز آن این است که وقتی کمیسیون حقوق بشر جای خود را به شورای حقوق بشر سازمان ملل داد نتوانست به عنوان عضو این شورا درآید و اساساً کشوری این روی خوش را به آمریکا نشان نداد تا بتواند در این حوزه در سطح سازمان ملل ایفای نقش کند.
در حوزههای مختلفی میتوان به موارد نقض حقوق بشر آمریکا اشاره داشت که بارزترین آن رفتاری است که ایالات متحده نسبت به سیاه پوستها و یک فضای تبعیض نژادی حاکم در آن جامعه دارد و اساسا ما شاهد هستیم نژاد سپاهپوست در ایالات متحده قائل به حقوق برابر نیست و این حکایت از این دارد که اصول حقوق بشر مبنی بر اینکه فارغ از رنگ و نژاد و جنسیت افراد باید از حقوق یکسانی برخوردار باشند، هرگز در این کشور شاهد نیستیم.
موضوع دیگری که در حوزه نقض حقوق بشر توسط ایالات متحده میتوان به آن توجه داشت ، حق حیات است که به طور فرامرزی ایالات متحده آن را نقض میکند ،این موضوع ریشه در جنگهایی دارد که در عراق و افغانستان شاهد بودیم و حتماً با اصول مصرح در حقوق بشر منافات دارد. فرهنگ تبلیغاتی حاکم بر جامعه آمریکایی یک نوع برتری طلبی مردم و شهروندان آمریکایی را بر سایر کشورها القا میکند و سعی میکند تفکر مذهبی و دینی و حتی سلیقه زندگی آنها را نادیده بگیرد. این جریان که مدتی در سطح دنیا حاکم است ریشه در همان اندیشه و اقدامات تبلیغاتی ایالات متحده دارد و عملاً این کشور میخواهد یک سری ارزشهای فرهنگی را به ویژه بر قشر جوانی که در جوامع در حال توسعه القاء کند.
یکی دیگر از زمینههای نقض حقوق بشری که در جامعه آمریکا بعضاً به شدت دیده میشود خشونت بیش از حدی است که پلیس این کشور به ویژه در مورد مردم خود اعمال میکند و سیاستی در دولت دنبال میشود که مردم این کشور از پلیس یک هراس بسیار شدیدی داشته باشند، در واقع ترس خیلی فراگیری که به واسطه بازداشتها و برخوردها صورت میگیرد یک نوع فضای ترس و وحشت عمومی را اشاعه میدهد.
یکی از نکات دیگری که در بحث نقض حقوق بشر از طرف آمریکا میتوان به آن اشاره داشت این است که علیرغم اینکه این کشور سعی میکند نشان دهد که یک کشور بسیار آزاد است، اما از طریق سیستمهای اطلاعاتی و امنیتی بسیار وسیعی به حریم خصوصی شهروندان خود وارد میشود و از ابزارهای بسیار مختلفی زندگی روزمره آنها را نظارت میکند، بنابراین نمیتوانیم قائل بر این باشیم که یک شهروند آمریکایی از یک حریم خصوصی و آزاد برخوردار است. قوانین تحریمی که آمریکا به ویژه اخیرا علیه ایران تصویب کرد عملا باعث شده که بسیاری از شرکتهای تجاری و نفتی دنیا از اینکه توسط آمریکا مورد مجازات و جریمه اقتصادی قرار بگیرند، هراس داشته باشند و مجبور شوند روابط اقتصادی خودشان را با ما قطع کنند، این دقیقا یعنی نقض حق آزادی تجارت.
آمریکا با اعمال فرا سرزمینی قوانین خود، کشورهای اروپایی و حتی بعضا آسیایی را در مضیغه قرار میدهد برای اینکه با ایران هیچ مراوده تجاری نداشته باشند و این قطعا نشان دهنده این است که ایالات متحده به نوعی یکی از ناقصان حق آزادی تجارت است و این در شرایطی است که طبق عهدنامه مودت و همکاری اقتصادی که در سال 1955بین ایران و آمریکا منعقد شد ایالات متحده در مقابل ایران متعهد است که هیچگونه مانعی در برقراری روابط تجاری بین شهروندان خودش و شهروندان ایرانی ایجاد نکند.
یکی از موضوعات دیگری که شاید بتوان به عنوان مصداق نوی نقض حقوق بشر طرح کرد این است که ایالات متحده برخی از شهروندان ایرانی را که در خارج از کشور فعالیتهای اقتصادی میکنند متهم میکند به اینکه در معادلات تسلیحاتی و معاملات مربوط به انرژی هستهای دست دارند، این کشور سعی میکند این افراد را از طریق سیستمهای قضایی کشورهای دیگر مورد تعقیب و پیگرد قرار دهد و در مواردی شاهد بودیم که برخی از این افراد به خاطر همین اتهامات واهی یک یا دو سال حتی در زندان در کشورهای اروپایی یا در کشورهای آسیایی هستند. بررسی وضعیت حقوق بشر ایالات متحده که روز جمعه برگزار شد،ضمانت اجرایی درخصوص نقض حقوق بشری ندارد. نظام UPR بعد از تاسیس شورای حقوق بشر ایجاد شد و این اولین باری است که در مورد ایالات متحده این نشست برگزار میشود.
زمینههای نقض حقوق بشر فراتر از مرزهای آمریکا بیشتر به چشم میخورد تا آنچه که در جامعه داخلی آمریکا وجود دارد، اگر چه حمل سلاحهای کوچک توسط مردم عادی در ایالات متحده بعضا در مدارس و خیابانهای ایالات متحده منجر به این میشود که جنایات وخیمی اتفاق بیفتد و حکایت از این دارد که جامعه داخلی آمریکا جامعه ناامنی است و آزادی مردم به اندازهای نیست که حتی وقتی که در جامعه حضور دارند احساس امنیت کنند. اگر به اقداماتی که ایالات متحده در چارچوب حمایتهایی که از رژیم صهیونیستی انجام میدهد توجه شود نقضهای بسیار شدید علیه مردم غزه به ویژه در جنگ اخیر اعمال شده است.
اینکه تا چه حد سازمان ملل می تواند جلوی نقض حقوق بشری از سوی آمریکا را بگیرد،باید گفت حقیقت این است که سازمانهای بینالمللی متأثر از قدرت هستند و تا زمانی که ایالات متحده میتواند با یکسری از رایزنیها و لابیگریهای سیاسی منافعش را بین کشورها پیش ببرد نمیتوان امیدوار بود که یک موضع مستقل و بیطرفی از طرف سازمانهای بینالمللی انجام گیرد، اما این هم درست نیست که ما از پتانسیل این سازمانهای بینالمللی غافل باشیم چون آنها نیز دارای ظرفیتهایی هستند. زمانی تصور بر این بود که فقط کشورهای در حال توسعه یا کشورهای مسلمان ناقض حقوق بشر هستند ولی الان شاهد هستیم که در زمینه حقوق بشر کشورهای مسلمان یا در حال توسعه خیلی جلوتر از کشورهای مدرن هستند، این کشورها مشکلاتی با کارگران مهاجر بسیاری از کشورهای اروپایی دارند که هرگز در کشورهایی مثل کشور وجود ندارد. علاوه بر این بسیاری مشکلاتی که در مورد تبعیض نژادی و جنسی در برخی موارد خاص در مورد زنان وجود دارد در خیلی از مواقع سطح آن در کشورهای اروپایی بالاتر است.
منبع : فارس