ایالات متحده اخیرا حملات تبلیغاتی و رسانهای خود علیه اسلام را تشدید کرده و در این راستا در تلاش است تا چنین وانمود کند که این خطر به داخل خاک آمریکا کشانده شده است.
به گزارش فارس، و به نقل از هفتهنامه "سی کیو ریسرچر(CQ Researcher) "، نشریه داخلی کنگره آمریکا، وقایع مشکوکی مانند حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 در نیویورک و واشنگتن که جان نزدیک به 3 هزار آمریکایی را گرفت، دستاویزی جهت دشمن جلوهدادن جهان اسلام در اذهان عمومی و فراهم نمودن زمینه جهت اشغال سرزمینهای اسلامی، غارت منابع کشورهای مسلمان و مهمتر از همه، کنترل موج بیداری اسلامی که بیش از پیش زنگ خطر را برای جهان غرب و نظام مادی ظالمانه آن به صدا درآورده است، قرار گرفت.
اخیرا "محمود احمدینژاد "، رئیس جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی خود در شصت و پنجمین مجمع عمومی سازمان ملل حادثه 11 سپتامبر و عوامل پشتپرده آن را زیر سؤال برد و خواستار انجام تحقیقات مستقل توسط سازمان ملل در خصوص این حادثه که خود بهانه حمله و اشغال دو کشور اسلامی افغانستان و عراق در سالهای 2001 و 2003 میلادی قرار گرفته بود، شد تا از تبدیل شدن آن به موضوعی مقدس در آینده (مانند موضوع هولوکاست) و ممنوعیت هرگونه ایجاد تشکیک در آن، جلوگیری شود.
برای مقابله با این موج بیداری و بیش از پیش خطرناک جلوهدادن اسلام و موضوع جهاد - که به عنوان سدی در مقابل دستاندازی نظام استکبار جهانی به منابع غنی کشورهای اسلامی عمل میکند - رسانههای آمریکایی و غربی برخی حوادث اخیرا رخ داده در ایالات متحده را بهصورت بسیار وسیع در بوق و کرنا کردند و بدون هیچگونه بررسی، آنها را تماما به مسلمانان و جهادیون مسلمان نسبت دادند تا بدین وسیله هم موضوع جهاد را لوث کنند، هم مردم آمریکا را از آنچه آنها "تروریسم اسلامی " مینامند بترسانند و چنین جلوه دهند که این خطر به داخل خانه (آمریکا) به عنوان قلب تپنده جهان غرب و لیبرال دموکرات نفوذ کرده و بهعبارتی بهتر "خطر بیخ گوش آمریکا و غرب " قرار دارد.
" ایجاد تقابل بین اسلام و مسیحیت
هدف دیگر از برجستهسازی حوادث رخ داده اخیر نیز این است که میان اسلام و مسیحیت تقابل ایجاد کنند که حوادثی نظیر قرآن سوزی در آمریکا در نهمین سالگرد حادثه 11 سپتامبر در این راستا ارزیابی میشود. این امر در سخنان جرج بوش، رئیس جمهور سابق آمریکا پس از حملات 11 سپتامبر که از آغاز مجدد جنگهای صلیبی خبر داده بود مشهود بوده و با دیدگاههای آرماگدونی حاکم بر نظام حکومتی ایالات متحده که طی سالهای اخیر توسط دستگاههای تبلیغاتی غرب - خصوصا هالیوود - به شدت تبلیغ میشود نیز همخوانی دارد.
وقایعی چون حادثه کارگذاری خودرویی بمبگذاری شده در میدان "تایمز " نیویورک که به جوانی پاکستانیتبار نسبت داده شد و تیراندازی در "پادگان نظامی هود " در تگزاس که به یک افسر آمریکایی عربتبار نسبت داده شد از این دست هستند.
در این راستا نشریه سی کیو ریسرچر که نشریه داخلی کنگره آمریکا بهحساب میآید، در گزارشی آورده است: حملات و توطئههای اخیر شهروندان آمریکایی یا ساکنانی که مدتها در این کشور زندگی کردهاند جهت انجام حملات جهادی در خاک ایالات متحده، خطر تروریسم داخلی که به نام اسلام انجام میگیرد را بیش از پیش برجسته کرده است.
زمانی ایالات متحده مصون از خشونتهای مرتبط با جوامع مهاجر منزوی، که در برخی کشورهای اروپایی مشهود بود، پنداشته میشد اما این مصونیت - حتی بهفرض آنکه زمانی وجود داشت - با توجه به حوادث اخیر نظیر کشتار 13 نفر در پایگاه فورت هود تگزاس توسط یک آمریکایی عربتبار، برعهده گرفتن مسئولیت بمبگذاری در میدان تایمز توسط یک آمریکایی پاکستانیتبار و نیز بمبگذاری در خطوط راهآهن شهری نیویورک توسط یک مهاجر افغانیالاصل، اکنون کاملا از بین رفته است.
امروزه بحث بر این است که آیا انگیزه چنین اقداماتی در مشکلات شخصی و تبعیض اجتماعی نهفته است یا این انگیزه بر مبنای ایدئولوژی وارداتی است که خود را به اسلام منصوب میکند، دینی که اکنون بیش از یک میلیارد و 600 میلیون نفر در جهان و دو و نیم میلیون نفر در آمریکا به آن اعتقاد دارند.
" به دنبال علت
سی کیو ریسرچر در ادامه مینویسد: برای یکی از ساکنان جوان محله "اوکتون " (Oakton) واشنگتن، آشنایی با جهادگرایی از طریق فوتبال آغاز شد. کمی قبل از دستگیریاش توسط پلیس فدرال (FBI) در ماه ژانویه سال جاری میلادی (2010)، "زکریا آدام چسر " (Zachary Adam Chesser) 20 ساله، در دستنوشتهای اظهار داشته بود که در سال 2008 و طی بازی در یک تیم فوتبال که به یک سازمان تبلیغات اسلامی تعلق داشت، به اسلام گرویده است.
چسر در یک نامه الکترونیکی به یکی از سایتهای افراطی نوشته بود "به دستور خدا، جهاد بخشی از دین است و به دستور خدا این امر واجب است. " این آن چیزی است که چسر بلافاصله پیش از دستگیریاش که به بهانه حمایت مادی غیر قانونی از یک سازمان تروریستی انجام شد، در سایت افراطی مذکور نوشته بود.
در اعترافات خود نزد مأموران اف بی آی، چسر همچنین از تکتیرانداز عراقی که 37 سرباز آمریکایی را در بغداد کشته بود، تمجید کرده و اظهار داشته بود که علت عصبانیت مأموران اف بی آی تنها این است که کشتهها آمریکایی هستند. او همچنین اظهار داشته بود که "من تعصب آمریکایی ندارم و تکتیرانداز عراقی در گروهی قرار داشت که تمایل داشتم پیروز شود. "
نشریه کنگره آمریکا همچنین افزوده است: مأموران همچنین از چسر، که گفته بود در خانوادهای با دو عضو وکیل بزرگ شده است، در خصوص ورزش سؤال کردند که این خود بازتابی از دیدگاه متخصصان امور تروریسم بود که معتقدند ورزش میتواند به عنوان عاملی جهت ترویج جهاد بهکار آید.
در این خصوص، "اسکات آتران " (Scott Atran)، مدیر امور پژوهش "آرتیس " (ARTIS) که یک شرکت پژوهشهای اجتماعی متخصص بررسی خشونتهای سیاسی در فینیکس است، در توضیحاتش نزد زیرکمیته "تهدیدهای در حال ظهور " (Emerging Threats Subcommittee) سنای آمریکا در ماه مارس گذشته اظهار داشت: "عضویت در یک گروه عملگرا از دوستان، عامل تعیینکنندهای جهت پیبردن به این امر که آیا شخصی اقدام به جهاد خواهد کرد یا خیر، بهشمار میآید و شما متعجب خواهید شد اگر بدانید چه تعداد از اعضای یک تیم فوتبال (در قالب گروهها) به یکدیگر میپیوندند. "
هیجانات ورزشی قطعا عاملی برای تعیین افراطگرایی بهشمار نمیآید. طبیعتا هیچکس نمیتواند حدس بزند چهکسی چنان جذب جهادگرایی میشود که بهدنبال آموزش دیدن و اجرای حملات خواهد رفت. اما یک چیز محرز است و آن هم اینکه دستاندرکاران امنیت ملی کشور بر این باورند که بیش از نیمی از مسلمان مقیم آمریکا و نیز بخش عمده یک میلیارد و ششصد میلیون مسلمان سراسر جهان، مخالف جهادگرایی هستند.
در شهادت خود نزد سنا، آتران اعتراف کرده بود که تعداد مسلمانانی که در جهان از مرحله حمایت از جهادگرایی به مرحله اقدام به اعمال خشونتآمیز عبور میرسند، تنها به چند هزار نفر میرسد.
" سردرگمی
"برایان جنکینز " (Brian Jenkins)، تحلیلگر پیشکسوت امور تروریسم در شرکت تحقیقاتی "رند " (RAND Corporation) نیز اظهار میدارد که از زمان حملات 11 سپتامبر سال 2001 تا آخر سال 2009 میلادی، تنها 46 نفر از 125 نفر تحتنظر گرفته شده، به عضویت گروههای جهادگرای خشن درآمدهاند.
نشریه کنگره آمریکا در این خصوص آورده است: یک سلسله حملاتی که اخیرا صورت گرفت - شامل کشتار 13 نفر در فورت هود تگزاس در سال گذشته و کارگذاری خودروی بمبگذاری شده در میدان تایمز نیویورک در سه ماه پیش - موجب افزایش تکاپوی محققان برای پیبردن به خصوصیاتی است که جهادگرایان را از سایر مردم مشخص میکنند. اما سرنخها در این زمینه بیش از حد متنوع و زیاد هستند.
"کیم کراگین " (Kim Cragin)، از تحلیلگران سیاسی ارشد شرکت رند در اظهارات خود نزد "زیرکمیته جاسوسی، تبادل اطلاعات و برآورد مخاطرات تروریسم " مجلس نمایندگان آمریکا در دسامبر سال گذشته (2009)، در این باره گفته بود: "هیچ راه مشخص و روشنی برای (گرایش) به تروریسم وجود ندارد. "
این در حالی است که "کارن جی گرینبرگ " (Karen J. Greenberg)، مدیر مرکز "قانون و امنیت " دانشگاه نیویورک، در یادداشتی که در ماه می در مجله "نیو ریپابلیک " (The New Republic) منتشر کرد، بیان داشته: "یک نتیجه در این زمینه غیر قابل اجتناب است: دیگر جهاد به عنوان پدیدهای کاملا وارداتی محسوب نمیشود. جهاد در آمریکا بازهای از افراد تکرویی که تمایلات خشونتآمیز خود را در شعارهای جهادی میکاوند تا افرادی که واقعا در خارج از این کشور آموزش دیدهاند، را در بر میگیرد. آنچه مشخص است این است که همه این موارد تهدید به شمار آمده و هیچکدام نباید دستکم گرفته شوند. "
سلسله وقایع متنوعی که از سال گذشته (در آمریکا) آغاز شد، بیانگر آن بوده است که عاملان آنها مجموعهای از مهاجمان تنها و گروههای توطئهگر کوچک را شامل میشود که همگی از سابقه مهاجرت، زندگی طولانیمدت و یا حتی شهروندی آمریکا را داشتهاند.
به نوشته نشریه مزبور، این وقایع شامل موارد زیر میشود:
- در اول ژانویه 2009و عبدالحکیم مجاهد محمد - نام سابق کارلوس بلدسو - یک مسیحی مسلمان شده که مدعی گرفتن انتقام حملات ارتش آمریکا علیه مسلمانان بود، یک سرباز آمریکایی را خارج از یک مرکز جذب نیرو در شهر "لیتل راک " ایالت آرکانزاس کشته و یک نفر دیگر را نیز زخمی کرد. وی اکنون منتظر تشکیل دادگاه است.
- نجیبالله عزیزی، یک آمریکایی افغانتبار در 19 سپتامبر 2009 به اتهام تلاش برای بمبگذاری در متروی نیویورک بازداشت شد. وی در دادگاه، ضمن پذیرش اتهام وارده، اعتراف کرد در افغانستان آموزش دیده و دستور داشته که عملیات انتحاری انجام دهد. دستکم یک نفر دیگر هم مستقیما در این پرونده نقش داشته و به جرم خود اعتراف کرده است.
- در دو مورد مجزا، اف بی آی یک آمریکایی که در زندان به اسلام گرویده و یک اردنی مقیم آمریکا را در تاریخ 24 سپتامبر 2009 به اتهام تلاش برای منفجر ساختن ساختمانی با بمبهای قلابی که توسط مأمورین مخفی به آنها متنقل شده بود، بازداشت شدند. طالب اسلام --نام سابق مایکل فینتون - در انتظار تشکیل دادگاه است در حالی که حسان ماهر حسین صمدی اتهامات خود را پذیرفته است.
- نضال مالک حسن، سرگرد ارتش متهم به کشتار 13 تن از همقطاران خود در فورت هود تگزاس در پنجم نوامبر 2009 شد. وی که روانشناسی از یک خانواده مهاجر فلسطینی بود، در انتظار تشکیل دادگاه نظامی برای رسیدگی به اتهاماتش است.
- دیوید سی هدلی، یک شهروند آمریکایی از پدری پاکستانیالاصل، به یک رشته از اتهامات وارده در خصوص جرائم منصوب به وی که در خارج از آمریکا مرتکب شده بود، اعتراف کرد. وی در اعترافات خود اذعان داشت که مدتها با یک گروه جهادگرای پاکستانی و نیز القاعده در ارتباط بوده و شش ماه در زمینه نبرد و جاسوسی آموزش دیده است.
- فیصل شهزاد 30 ساله، یک پاکستانی مقیم آمریکا که در یکم ماه می 2010 سعی در منفجر کردن یک خودروی بمبگذاری شده در میدان تایمز نیویورک بود، ضمن پذیرش اتهامات خود، به گذراندن دورههای آموزشی در پاکستان اعتراف کرد. وی در اعترافات خود بیان داشت: "من خود را یک مسلمان مجاهد و یک سرباز مسلمان میدانم. نیروهای آمریکایی و ناتو سرزمینهای اسلامی را زیر چکمههای خود قرار دادهاند. این جنگ است و من هم بخشی از آن هستم. "
نشریه داخلی کنگره آمریکا در ادامه آورده است: اگر وجه مشترکی بین وقایع اخیر وجود داشته باشد، آن این است که این حملات تفاوتهای فاحشی با حملات پیچیده 11 سپتامبر در نیویورک و واشنگتن دارند که توسط عدهای عرب که برخی از آنها در اروپا تحصیل کرده بودند، اجرا شد.
کراگین در این باره میگوید: "سازمان القاعده و گروههای وابسته به آن توانایی قابل ملاحظهای در تطبیق خود با محیطهای مختلف، چه از نظر تئوری و چه از نظر روش، جهت جذب نیرو نشان دادهاند. "
متخصصان امور تروریسم نیز در حال تطبیق خود با شرایط جدید هستند. پیش از این و پس از حملات 11 سپتامبر، بسیاری از این متخصصین بر این باور بودند که مسلمانان جوان آمریکایی گرایش کمتری به جهادگرایی در مقایسه با همتایان اروپای غربی خود دارند که در آن نسلهای دوم و سوم مهاجران مسلمان در زاغهها زندگی میکنند و در برخورد با مهاجران جدید ناشکیبا هستند. اما این دیدگاه پس از حوادث اخیر تغییر کرده و هواداران خود را از دست داده است.
نکته قابل توجه این است که مسلمانان آمریکا از حیث تعداد و پراکندگی در کشوری که در طول تاریخ خود از تنوع اجتماعی و مذهبی بهرهبرده است (منظور آمریکا) بیشتر از همنوعان خود در اروپای غربی هستند.
بر اساس نتایج مطالعات صورت گرفته توسط مرکز تحقیقات "پیو " (Pew Research Center) در سال 2007 میلادی "در مقایسه با آمریکا، تعداد بسیار بیشتری از مسلمانان بررسی شده در چهار کشور اروپای غربی اظهار داشتند که در وهله اول خود را مسلمان دانسته و سپس خود را شهروند کشوری که در آن زندگی میکنند میپندارند. "
" محرکهای اجتماعی - داخلی
این در حالی است که مطالعات فوق نشان داد نزدیک به یک چهارم مسلمانان آمریکا بیان داشتند که با تبعیض مواجه شدهاند و اکثر مسلمانان آمریکا نیز اظهار داشتند که زندگی آنها پس از حوادث 11 سپتامبر دشوارتر شده است.
نشریه کنگره آمریکا در این زمینه مینویسد: اگر از این گونه مشکلات صرفنظر کنیم، برخی متخصصان معتقدند که یک جریان جهادگرا درون جامعه متحد و یکپارچه مسلمانان آمریکا جاری است که خود سندی است دال بر اینکه مزیتهای اجتماعی - اقتصادی نمیتواند جلوی جهادگرایی را بگیرد.
"دانیل پایپز " (Daniel Pipes)، یک مفسر امور اسلامی و خاورمیانه و مدیر سازمان مطالعاتی "خاورمیانه " که مرکزی جهت پیشبرد منافع آمریکا بهشمار میآید، در این زمینه میگوید: "من معتقدم ارتباط کمی میان وضعیت زندگی و تمایل به خشونت وجود دارد. من معتقدم که این امر (گرایش به خشونت) مبنای ایدئولوژیک داشته و غیر قابل پیشبینی است. "
برخی دیگر نیز آیندهای مخاطرهآمیز را پیشبینی میکنند که مبنای آن افزایش احساسات ضد اسلامی در آمریکا طی تابستان 2010 است که جرقه آن پس از پیشنهاد ساخت یک مرکز فرهنگی اسلامی و مسجد نزدیک محل برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی نیویورک که در حملات 11 سپتامبر فروریخته بود، زده شد.
با افزایش چنین احساساتی (احساسات ضد اسلامی)، برخی سیاستمداران و فعالان سیاسی، جهت انتقادات خود را از حمله به مرکز مزبور، به سمت زیر سؤال بردن و محکوم ساختن دین اسلام سوق دادند. برخی متخصصان نیز بر این باورند که در عمل، این دست اقدامات تأیید کننده و فراهمآورنده خوراک برای یکی از مبانی جهادگرایی است و آن نیز این است که آمریکا به اسلام اعلام جنگ کرده است.
در این راستا، "گلن بک " (Glenn Beck)، از مجریان برنامههای گفتوگوی رادیویی و مجری شبکه تلویزیونی فاکس نیوز - که از مخالفان سرشناس مرکز اسلامی نیویورک بهشمار میآید - در اظهاراتی در ماه اوت، بیان داشت: "من با این موضوع مشکل دارم که آنها (مسلمانان) میخواهند در اینجا مسجدی بنا کنند که در آن آموزه "الله امر میکند که آمریکا را نابود کن " ترویج شود.
"مارک ساگمن " (Marc Sageman)، جامعهشناس، روانشناس و مأمور سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در پاکستان، در این باره میگوید: "جهادیون و گلن بک به یکدیگر احتیاج دارند. "
چنین اظهاراتی در کنار پروژههایی نظیر طرح "تری جونز "، کشیش کلیسایی در فلوریدا که خواستار برگزاری "روز بینالمللی قرآنسوزی " در سالگرد 11 سپتامبر شده بود، موجب افزایش لفاظیهای رد و بدل شده در اتاقهای گفتوگوی اینترنتی اسلامی شده است.
در یکی از این پیامها که روزنامه "وال استریت ژورنال " (Wall Street Journal) آن را منتشر کرد، آمده است: به یاری خدا، آتش جنگ افروخته شده و این شما آمریکاییها بودید که آن را آغاز کردید، و به یاری خدا شما (آمریکاییها) نخستین کسانی خواهید بود که طعم این آتش را خواهند چشید.
اما بسیاری از مسلمانان مخالفت خود را با ساخت مرکز اسلامی نزدیک محل سابق ساختمانهای تجارت جهانی در نیویورک ابراز داشتهاند چرا که این امر موجبات وهن دین آنها را فراهم کرده است. این در حالی است که لفاظیهای جهادیون نیز با ساخت این مرکز فرهنگی آغاز نشده است که بتوان آن را ابزاری در خدمت آنها بنامیم.
چسر که پیش از این یکی از هواداران فوتبال در ایالت ویرجینیا بود و اکنون در بازداشت بهسر میبرد، از طریق پیامهای اینترنتی که با نام مستعار منتشر کرده بود، مورد توجه نیروهای امنیتی و در نهایت عامه مردم قرار گرفت. در رأس این پیامها، پیغامی بود که در آن پدیدآورندگان مجموعه انیمیشنی تلویزیونی "ساوت پارک " بهعلت برنامهریزی جهت نشان دادن کاریکاتور پیامبر اسلام(ص) در یکی از برنامههای خود، تهدید به مرگ شده بودند. دستاندرکاران "شبکه کمدی سنترال " سریعا پخش این قسمت توهینآمیز را از برنامههای خود حذف کردند.
چسر به دلیل تلاش برای سفر به سومالی با هدف پیوستن به گروه الشباب که از زیرمجموعههای سازمان القاعده محسوب شده و کنترل بخشهایی از این کشور را در اختیار دارد، بازداشت شد. این در حالی است که دستکم 3 آمریکایی دیگر نیز طی ماههای اخیر به همین دلیل بازداشت شدهاند. این 3 نفر تمایلات جهادی خود را برای افرادی که مأموران مخفی بودند، فاش کردند.
چسر نیز با آگاهی قبلی اعتقادات خود را با اف بی آی در میان گذاشته بود. این در حالی است که هیچ نیروی آموزشدیدهای ماهیت خود را افشا نکرده و به غریبهها اعتماد نمیکند. چنین اقداماتی آن نیرو را بیعرضه و تازهکار جلوه داده و جایگاه وی را تنزل میبخشد.
"جارت براکمن " (Jarret Brachman)، مشاور ضد تروریسم که سابقا با مرکز مبارزه با تروریسم آکادامی نظامی آمریکا در "وست پوینت " همکاری میکرد، بر این باور است که چسر در تلاش برای همسطحسازی خود با "هومام خلیل ابو مولال البلاوی " بود که با کشاندن مأموران سیا به یک ملاقات در افغانستان، هفت مأمور این سازمان، شامل یک افسر بلندپایه، را کشت.
براکمان میگوید: "موضوع حمله بلاوی، از سرفصلهایی بود که چسر در جستوجوهای اینترنتی خود بسیار به آن رجوع کرده بود و به گمان من، بلاوی ایدهآل وی بهشمار میآمد. "
به نوشته سی کیو ریسرچر، متخصصان و اندیشمندان در حوزه مطالعات "جهادگرایی داخلی " در آمریکا، با سؤالات زیادی مواجه هستند که برخی از آنها به شرح ذیل است:
" آیا ایدئولوژی - و نه تبعیض، انزوا یا سیاست خارجی - موجب گرایش به جهادگرایی بهشمار میآید؟
متخصصان آمریکایی در این خصوص که آیا شرایط حاکم بر ایالات متحده موجب روی آوردن افراد به خشونتهای سیاسی میشود یا ایدهها (ایدئولوژیهای وارداتی)، نظریات متفاوتی دارند.
سی کیو ریسرچر در این باره به ریشههای این قضیه پرداخته و مینویسد: در داخل این بحث، بحث دیگری نهفته است و آن نیز این است که آیا موازینی که از خارج وارد شده و ریشه در جنبشهای افراطی اسلامی دارد - که تحت عنوان اسلام گرایی معرفی میشود - میتواند موجب دامن زدن یا خنثی کردن دکترین جهادگرایی شود؟ صرف نظر از دکترین سیاسی، برخی متخصصان بر این باورند که ارائه دستورات مذهبی به صورت ناقص، موجب جذب برخی جوانان به ایدئولوژی جهادی میشود.
"ابراهیم موسات "، استاد تمام دانشگاه دوک در رشته مطالعات اسلامی، معتقد است که تعالیم مذهبی که اکثر جوانان مسلمان آمریکا دریافت میکنند، منطبق با شرایط زندگی مدرن نیستند. وی در این خصوص میگوید: "چنین تعالیمی بسیار ضعیف (قدیمی) بوده و برای دنیایی ساخته شدهاند که دیگر وجود خارجی ندارد. نوع تفکر آنها (جوانان مسلمان آمریکایی) در خصوص جهاد ریشه در تعالیمی دارد که مربوط به زمان تهدید امپراتوری اسلامی توسط دیگران است. اما امروزه مسلمانان در 40 کشور دنیا ساکن هستند و کسی باید این امر را به این جوانان گوشزد کند. "
موسی اما بر این عقیده است که اقدامات آمریکا علیه کشورهای اسلامی قطعا در واکنش جوانان مسلمان آمریکایی و گرایشات (جهادی) آنها نقش دارد. وی اظهار میدارد: "آنها (جوانان مسلمان) در رفتار آمریکایی هستند ولی با مشاهده نقض حقوق بشر و بیعدالتیهای صورت گرفته توسط ایالات متحده، دچار بحران و تناقض هویت میشوند. همچنین در دنیایی که انقلابی بودن ارزش محسوب میشود، افراد دوست دارند که خود را از این طریق مطرح کنند و اسلام گرایی یکی از قدرتهای ایدئولوژیکی معدودی است که در مقابله با سرمایهداری همچنان از خود مقاومت نشان میدهد. "
حتی پایپز محافظه کار نیز تصدیق میکند که اشغال عراق و افغانستان توسط آمریکا و درگیری بین اسرائیل و فلسطینیها، موجب تحریک مسلمانان میشود. وی در این باره میگوید: "اما آنها (مسلمانان) دیدگاهی دارند که در چهارچوب ایدئولوژی جهادگرایی میگنجد و واکنش آنها را در خصوص حوادثی اینچنین (اشغالگریهای آمریکا و اسرائیل) شکل میدهد. واکنش شخصی که افکار جهادی نداشته باشد به وقایع جاری در عراق و افغانستان متفاوت از شخصی که چنین افکاری دارد، زیرا چنین شخصی خودروی بمبگذاری شده کار نمیگذارد. "
پایپز که سه سال در مصر به تحقیق و مطالعه پرداخته است، با این ایده که اسلام امروز با اسلام زمان پیامبر اسلام (ص) تفاوتی ندارد، مخالف است. او بیان میدارد: "این غیر منطقی است که مسیحیت را دینی در حال تکامل اما اسلام را دینی راکد پنداریم. اسلام در دهههای اخیر دچار تغییراتی شده و به نظر میرسد پرشورتر و افراطیتر شده است. "
این مفسر محافظه کار میگوید که موضوع جهاد یک اصل دینی برای همه مسلمانان به شمار میآید و مانند دکترین جنگ پیشگیرانه، از دستاوردهای ایدئولوژیهای قرن بیستم به شمار میآید که ریشه در جنبشهای اسلامگرایی اولیه مانند جنبش اخوانالمسلمون مصر که در سال 1928 میلادی بنیان گذاشته شد، دارد.
بهرغم آنکه جنبش اخوانالمسلمون در طول دوران حیات خود شاهد عضویت برخی حامیان خشونتهای سیاسی نیز بوده، اما برخی معتقدند که این جنبش اکنون پایبند به ایجاد تغییرات سیاسی از طرق صلحآمیز است و دارای رهبران و اعضایی است که مخالف به کارگیری خشونت هستند.
به نوشته "رابرت اس لیکن " (Robert S. Leiken) و "استیون بروک " (Steven Brooke) از مرکز تحقیقاتی نیکسون، ایمن الظواهری، ایدئولوگ اصلی سازمان القاعده، اخوانالمسلمون را به علت "تحریک هزاران مسلمان برای شرکت در انتخابات به جای شرکت در جهاد، محکوم میکند.
"الخاندرو جی بیوتل " (Alejandro J. Beutel)، رابط دولتی در شورای روابط مسلمانان (Muslim Public Affairs Council) موسوم به MPAC که مرکز آن در لس آنجلس واقع است، مخالف ربط دادن جهادگرایی به یک مبدأ مشخص است و بر این باور است که این موضوع (جهادگرایی) ریشه در سوءاستفاده سیاسی از دین دارد.
وی میگوید: "دین میتواند به عنوان عاملی برای توجیه به کارگیری خشونت علیه دیگران تلقی شود که کاملا با اعتقادات ما در تضاد است. افراطگرایان از اسلام به عنوان ابزار ایدئولوژیک سیاسی - اجتماعی استفاده میکنند و به ابعاد اخلاقی و ارزشی آن توجهی ندارند. این امر کاملا با مبانی پایهای و اساسی دینی در تضاد است و مشکل نیز از همین جا نشأت میگیرد. "
بیوتل در ادامه میافزاید: "این شورا (شورای روابط مسلمانان) بر این باور است که سازمانهایی نظیر اخوانالمسلمون تهدیدی بلندمدت و استراتژیک برای افراطیون خشونتگرا محسوب میشوند زیرا مسلمانان را از افراطگرایی دور ساخته و به سمت فعالیتهای صلح آمیز سیاسی سوق میدهند. با اینکه این گروهها (امثال اخوانالمسلمون) ایدئولوژی سیاسی خود را دارند، اما تلاش میکنند آن را بر اساس مبانی اخلاقی بنا کنند ولی گروههایی مانند القاعده، کاملا سیاسی بوده و هیچ مبنای اخلاقی ندارند. "
وی همچنین اظهار میدارد که شورای روابط مسلمانان مخالف تشکیل حکومت دینی است که از مبانی دکترین گروههایی مانند اخوانالمسلمون به شمار میآید.
نشریه داخلی کنگره آمریکا در ادامه به نقل از ساگمن مینویسد: ارائه غلط دین تنها میتواند بخشی از دلایل نفوذ جهادگرایی را توجیه کند. در این راستا میتوان به این نکته نیز اشاره کرد که جامعه مسلمان آمریکا از تبلیغات راستگرایانه که توسط شبکههایی مانند فاکس نیوز اشائه داده میشود و در آن مسلمانان را عامل همه مشکلات معرفی میکند، به ستوه آمده است. پس از حملات 11 سپتامبر، جامعه مسلمان آمریکا میتوانست چنین تبلیغاتی را توجیه و تحمل کند اما بهرغم گذشت بیش از 9 سال از آن حادثه، این دست از تبلیغات کماکان بیوقفه ادامه دارد.
ساگمن اما بر این باور است که مبلغان جهادی، با مستمسک قرار دادن اسلامهراسی ترویج شده (توسط غرب و آمریکا) و از طریق بهکارگیری شیوههای بسیار پیچیده تبلیغاتی و تهاجمی، اهداف خود را دنبال میکنند. به اعتقاد وی و سایر کارشناسان مربوطه، یکی از مؤثرترین افراد در این زمینه، "انور الاولاکی "، یک روحانی متولد آمریکا و فرهیخته است که به نظر میرسد اکنون در یمن، سرزمین اجدادی خود، پنهان شده باشد.
او میگوید: "از سال 2004-2005 به این سو، قواعد بازی تغییر کرده است و علت آن نیز افزایش چشمگیر وبسایتهای مروج جهادگرایی است. این وبسایتهای انگلیسی زبان، بازه بسیار گستردهتری از مخاطبان را هدف گرفته است که پنج سال پیش از آن، به علت آنکه اکثر قریب به اتفاق چنین سایتهایی به زبان عربی و یا زبانهایی غیر از انگلیسی بود، نمیتوانستند تأثیرگذار باشند. " اینجا است که نقش اولاکی مشخص میشود، زیرا سخنان او بسیار گیرا بوده و به زبان انگلیسی با لهجه آمریکایی بیان میشود.
این در حالی است که به عقیده "استفن شوارتز "، یک مسلمان سوفی مذهب و مدیر مرکز تکثر اسلامی (Center for Islamic Pluralism) در واشنگتن، نقش اولاکی در این زمینه (ترویج جهادگرایی) بسیار ناچیز است. وی با اشاره به مورد حسن، متهم به تیراندازی در پایگاه فورت هود که پیش از اقدام خود با اولاکی در تماس بوده است، اظهار میدارد: "اگر شما پرونده فورت هود را مورد موشکافی قرار دهید، متوجه خواهید شد که اولاکی به این افراد دستور اقدام جهادی نداده بلکه آنها پیش از تماس با وی تمایلات جهادگرایانه داشتهاند و چنین تمایلاتی نیز متأثر از تلقینات دینی است. "
وی میافزاید: "هیچ یک از این تمایلات بومی نبوده و موضوع هیچگاه ریشه در مسائل داخلی مانند تبعیض و ناکامی در یافتن شغل و غیره نداشته است. چنین پدیدههایی (تبعیض و ...) که بعضا در اروپا وجود دارد و در بسیاری از مواقع هم بزرگ نمایی میشود، در آمریکا وجود ندارند. موضوع همیشه ریشه در وقایعی داشته که در کشورهای دیگر رخ داده است. "
" آیا جهادیون بومی چنان توانا شدهاند که تهدیدی جدی بهحساب آیند؟
سی کیو ریسرچر در این خصوص مینویسد: جهادیون مستقر در آمریکا سابقهای طولانی در شکست در عملیاتهای خود دارند. آغاز روال اشتباهات مکرر آنها به زمانی بر میگردد که آنها میتوانستند دست کم به بخشی از هدف خود دست یابند. در سال 1993 میلادی، یکی از اعضای گروههای جهادی که بمبی را در پارکینگ مرکز تجارت جهانی منفجر کرد، سعی داشت 400 دلاری را که برای اجاره خودروی کرایهای استفاده شده در عملیات انفجار گرو گذاشته بود، پس بگیرد. وی با این ادعا که خودرو به سرقت رفته است، به شرکت کرایه خودروی "رایدر " مراجعه کرده و خواهان عودت پول گرویی خود شده بود که سریعا بازداشت شد.
حسن، سرگرد متهم به تیراندازی در فورت هود، نیز ردی مشهود از خود بر جای گذاشته بود که تماس الکترونیکی با اولاکی را نیز در بر میگرفت. ابزارهای شنود الکترونیکی، پیامهای مبادله شده بین این دو را ردیابی کرده بود اما گروه ضربت ضد تروریسم ارتش (military Joint Terrorism Task Force) موضوع خاصی را در این پیامها مشاهده نکرده بود که خواهان اقدامات جدیتر شود. بازپرسی که این پیامها را بررسی میکرد نمیدانست که حسن در یک سخنرانی در سال 2007، خواستار آن شده بود که در صورت امتناع افسران مسلمان حاضر در نیروهای مسلح آمریکا از کشتار مسلمانان دیگر، به آنها اجازه استعفا داده شود. وی در این سخنرانی همچنین نسبت به تأثیرات معکوس امتناع وزارت دفاع از پذیرش چنین درخواستی، هشدار داده بود.
قاعدتا یک جهادگرای آموزشدیده حتی در کمترین حد نیز تمایلات خود را آشکار نمیساخت. این درحالی است که گزارشهای اف بی آی مکررا از شکست اقدامات جهادی به علت آنچه جاسوسان آن را "اقدامات تابلو " مینامند، یاد میکنند. چنین اقداماتی شامل گرایش جهادگرایان بر اعتماد به دیگران و درمیان گذاشتن تمایلات خود با افراد دیگرا میشود که معمولا جاسوسان دولتی و نیروهای مخفی امنیتی از آب در میآیند.
نشریه داخلی کنگره آمریکا در ادامه آورده است: به عنوان نمونههایی در این زمینه میتوان به دو مورد دستگیری جداگانه در سال 2009 اشاره کرد که هر دو از همدستان خود تقاضای فراهمآوردن مواد منفجره کرده بودند. اما مواد منفجرهای که مایکل فینتون و حسان ماهر حسین صمدی گمان میکردند میتوانند با آنها دادگاهی در اسپرینگفیلد ایالت ایلینویز و برجی در دالاس تگزاس را منفجر کنند، قلابی از آب درآمدند. علت آن نیز این بود که فراهم آورندگان این مواد مأموران اف بی آی بودند که خود را در ظاهر نیروهای القاعده جا زده بودند.
صمدی که از اتباع اردن محسوب میشود، جرم خود را پذیرفته است. علت تمرکز نیروهای امنیتی بر وی نیز این بود که او در یک گفتوگوی اینترنتی در یک سایت مروج جهادگرایی شرکت کرده بود. فینتون اما خود را بیگناه دانسته و در انتظار تشکیل دادگاه است. طبق اظهارات وزارت دادگستری، وی عقاید خود را بر کاغذ آورده بود که پس از بازداشتش به علت نقض شرایط آزادی موقت، به دست مأموران افتاد.
جهادگرایان همچنین بارها ناکامی خود را برای دور زدن شرایط امنیتی تشدید شده پس از حملات 11 سپتامبر، نشان دادهاند. در این راستا میتوان به مورد شهزاد اشاره کرد که خودروی بمبگذاری شده وی در میدان تایمز نیویورک ناکارآمد نشان داد. علت نیز آن بود که شهزاد به دلیل آنکه کود حاوی آمونیوم نیترات - که مادهای منفجره به شمار میآید - اکنون قابل ردیابی است، مجبور به خرید کود غیر شیمیایی شده بود.
"پاول براون " (Paul Browne)، سخنگوی پلیس نیویورک نیز در گفتوگو با روزنامه نیویورک تایمز اظهار داشت: "در حال حاضر تهیه موادی که قبلا دسترسی به آنها بسیار آسان بوده و میتوانستند در ساخت بمبهای مهیب بهکار آیند، دشوار شده است. "
شهزاد سعی داشت از طریق تغییر پلاک خودروی نیسانی که برای عملیات در نظر گرفته بود و جایگزینی آن با یک پلاک سرقتی، از شناساییشدن بگریزد اما او در این تلاش ناکام، شماره ردیابی موتور را فراموش کرده بود. نیروهای امنیتی با ردیابی این شماره به شرکت فروشنده خودرو رسیده و از آنجا شماره تلفن شهزاد را ردیابی کرده بودند، همان شمارهای که وی هنگام بازگشت از سفرش به پاکستان در ماه فوریه، به مقامات مهاجرتی مستقر در فرودگاه داده بود.
اما "ریچارد ای کلارک " (Richard A. Clarke)، مسئول سابق هماهنگی ضد تروریسم شورای امنیت ملی در دولت بیل کلینتون، معتقد است که شرایط امنیتی تشدید شده، در پیشگیری از اقدام شهزاد ناکام بوده است. او میگوید که با توجه به آنکه شهزاد به تازگی به افراطیگری روی آورده بود، نام او در فهرست جهادگرایان قرار نداشت.
وی در مقالهای که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد، آورده است: ردیابی این تروریستهای تازه متولد شده از همه دشوارتر است. آنها عضو هیچ گروه خاصی نیستند و لذا دلیلی وجود ندارد که تلفنها و آدرسهای الکترونیکی آنها تحتنظر قرار گیرد. هنگامی که این افراد اسلحه، تانکرهای گاز پروپان یا کود شیمیایی تهیه میکنند، هیچ کار غیر عادی در مقایسه با سایر آمریکاییها انجام نمیدهند. لذا متأسفانه حقیقت بیانگر آن است که چنین اقداماتی نوعی جدید از تروریسم به شمار میآید که پیشگیری از آن تقریبا ناممکن است. چنین اقداماتی ادامه خواهند یافت و هر از چندگاهی یکی از آنها موفق خواهد شد که به کشته و زخمی شدن بسیاری خواهد انجامید.
این برآورد کلارک مورد توافق بسیاری از کارشناسان قرار دارد اما بیوتل معتقد است که ناکامیهای جهادگرایان در سالهای اخیر جایگاه آنها را نزد مسلمانان تنزل داده است.
وی در این باره میگوید: "استهزاء میتواند یکی از مؤثرترین ابزار برای مقابله با گروههایی مانند القاعده باشد. افشای حقیقت و استهزاء دو مورد از قدرتمندترین سلاحهایی است که ما در مبارزه با گروههای جهادی در اختیار داریم و این امر نیز به خاطر ناکامیهای گروههای جهادی و سوءاستفاده آنها از مذهب و دین است. (باید چنین جلوه داده شود که) این افراد (جهادگرایان) نهتنها نجاتبخش مسلمانان نیستند بلکه اوضاع را برای آنها بدتر نیز کردهاند. بخش بزرگی از این افراد (جهادیون بومی آمریکایی) را احمقها تشکیل میدهند. "
این در حالی است که براکمن معتقد است که برخی از این جهادیون در مناظرههای اینترنتی چنین وانمود میکنند که حتی عملیاتهای شکست خورده نیز تأثیرات خود را دارند و چنین استدلال میکنند که: "تعداد قربانیان مهم نیست، بلکه آنچه مهم است این است که آنها (آمریکاییها و غربیها) همواره در ترس بسر ببرند و وادار شوند هزینههای بیشتری را صرف تأمین امنیت کنند. "
براکمن، که اکنون به عنوان استاد امور تروریسم در دانشگاه دولتی داکوتای شمالی تدریس کرده و مدیر شرکت مشاوره امنیتی "کرونوس گلوبال " (Cronus Global) است، در این خصوص میگوید: "بهرغم آنکه شکست عملیاتهای جهادی باعث امیدواری است، اما این حقیقت که آنها (جهادیون) موفق به جذب این حجم از نیرو شدهاند که حاضرند شانس خود را (برای انجام عملیات تروریستی در آمریکا) امتحان کنند، موضوع بسیار نگران کنندهای است. از نظر من، نکته مهم این است که چقدر این ایدئولوژی (جهادگرایی) گسترش یافته و ترویج شده است. "
در این خصوص، ساگمن معتقد است که مهارتهای پایین افرادی مانند شهزاد بیانگر مؤثر بودن اقدامات انجام شده علیه زیرساختهای گروههایی مانند القاعده است. وی در این باره اظهار میدارد: "با تداوم حملات موشکی علیه تأسیسات جهادگرایان در پاکستان و یمن، آنها (جهادگرایان) دیگر قادر به ارائه دورههای آموزشی چند ماهه و متنوع نیستند. اکنون دورههای آموزشی جهادی محدود به سه تا پنج روز است که در خانههای اجارهای و با زبان شکسته بسته انگلیسی یا اردو ارائه میشود. "
وی میافزاید: "فارغالتحصیلان این دورههای جسته گریخته، آموزش کافی ندیدهاند و لذا مرتکب اشتباه میشوند. اما همراهی با گروه الشباب در سومالی، میتواند به عنوان جایگزینی برای اردوگاههای آموزشی در افغانستان عمل کند. "
" آیا اقدامات جامعه مسلمانان آمریکا برای مقابله با نفوذ گروههای جهادگرا کافی و قابل قبول است؟
سی کیو ریسرچر در ادامه گزارش خود مینویسد: حساسترین موضوع سیاسی و احساسی که افزایش جهادگرایی آن را موجب شده است، نشأت گرفته از هویت مجریان حملات جهادی است که خود را مسلمانانی مؤمن میخوانند. بسیاری از آنها مدتها عضو اجتماعات اسلامی بودهاند. تا پیش از 11 سپتامبر، بسیاری از این اجتماعات از جهادگرایی حمایت میکردند. به عنوان مثال برخی از عوامل حمله سال 1993 به مرکز تجارت جهانی در مسجدی نماز میخواندند که امام آن از افراطیون محسوب میشد. پس از محکومیت چهار تن از عوامل این ماجرا، مسئول مسجد حکم صادره را به عنوان نشانی از "سقوط نظام قضائی " آمریکا توصیف کرد.
" مسلمانان مقصرند یا ضد مسلمانان
حتی پس از 11 سپتامبر نیز برخی از مسلمانان سرشناس عنوان داشتند که تنها پس از انتشار پیام ویدئویی اسامه بن لادن، رهبر القاعده، در اواخر سال 2001 که در آن وی از نقش خود در انجام حملات مزبور سخن گفته بود، آنها ایمان آوردند که حملات 11 سپتامبر کار افرادی بوده که خود را مجاهدین مسلمان میخواندهاند.
"محمود ایوب "، استاد اسلامشناسی دانشگاه تمپل در این باره میگوید: "تا پیش از آن، گمان میکردم که حملات 11 سپتامبر کار مسیحیان اوانجلیکایی بوده که خواستار آغاز جنگ آرماگدون و زمینهسازی برای ظهور مسیح هستند. "
حملات 11 سپتامبر همچنین موجب محکومیت جهادگرایی توسط روحانیون مسلمان در سراسر جهان شد. مقالههای علمی بسیاری نیز اذعان داشتند که جهادگرایی تنها بخشی از اسلام است که بیانگر کلیه ابعاد این دین نیست و حتی باید طرد شود. به عنوان مثال، در سال 2004 میلادی، بیش از 2 هزار و 500 شخصیت اسلامی در 23 کشور با امضای طوماری خطاب به "کوفی عنان "، دبیر کل اسبق سازمان ملل متحد، خواستار امضای معاهدهای بینالمللی شدند که هرگونه تحریک برای خشونت تحت لوای دین را محکوم سازد.
در این طومار آمده است: برخی فتواهای مذهبی همچنان از ارکان اصلی اقدامات تروریستی به شمار میآیند. چنین فتواهایی اقدامات تروریستی را تحت عنوان "یکی از اصول اصلی اسلام " مشروع جلوه میدهند.
در همین راستا، فعالان سیاسی - مذهبی در داخل و خارج جوامع اسلامی از سالها پیش کتابهای منتشره یا تأیید شده توسط دولت سرکوبگر وهابی عربستان سعودی را مورد شماتت قرار دادهاند. گزارش منتشر شده توسط سازمان حقوق بشری "خانه آزادی " (Freedom House) در سال 2005، به محتویات جهادگرایانه موجود در منابع چندین مسجد در شهرهای مختلف آمریکا که از سوی عربستان سعودی ترویج شده بودند، اشاره کرده بود.
خانه آزادی در گزارش خود به نقل از مطالبی که در مسجدی در شهر هوستون آمریکا یافت شده بود، از قول "حسن البنا "، بنیانگذار اخوانالمسلمون مصر، آورده است: سکولاریسم غربی باید از کشورهای اسلامی بیرون رانده شود. اما ما به همینجا (کشورهای اسلامی) بسنده نخواهیم کرد بلکه این نیروی خبیث را تا سرزمینهای مادریاش تعقیب میکنیم، قلب غرب را اشغال کرده و تا آنجا پیش خواهیم رفت که تمام جهان یک صدا نام پیامبر اسلام (ص) را فریاد بزند.
دولت عربستان در واکنش به این گزارش اعلام کرد که در حال حذف بخشهای غیر قابل قبول از متون چاپی خود است، اما "مؤسسه امور خلیج " (Institute for Gulf Affairs) که سازمانی حقوق بشری و مستقر در واشنگتن است، در سال 2010 گزارشی مستند ارائه کرد که در آن آمده است دولت عربستان به چاپ کتابهایی که در آنها یهودیان و در رده پایینتر مسیحیان، به عنوان دشمنان خدا معرفی شدهاند، ادامه میدهد.
اما گستره و حجم این مطالب چاپ شده هنوز مشخص نیست. در این راستا انور، یک فعال پاکستانی - آمریکایی، اظهار میدارد: "هیچ یک از مساجدی که من میشناسم چنین مطالبی را ترویج نمیکند. به عنوان یک مسلمان آمریکایی، اگر متوجه شوم کتابهای چاپ عربستان در مؤسسه ما آموزش داده میشوند، بسیار ناخشنود و نگران خواهم شد. "
از آنجایی که هیچ مرجع واحد و نهایی وجود ندارد که مسلمانان آمریکا و نیز مسلمانان جهان به آن پاسخگو باشند، لذا میزان و گستره آموزههای جهادی یا ضد جهادی در مساجد آمریکا مشخص نیست. مسلمانان آمریکا و سایر افرادی که با جهادیون سر و کار داشتهاند بیان میدارند که اکثر این گروهها (گروههای جهادگرا)، اعضای خود را بر اساس ملیت و یا قومیتشان دستهبندی میکردهاند.
به عنوان مثال، براکمن اظهار میدارد که در تماسهایش با جامعه مهاجران سومالیایی، هنگامی که از آنها درباره اولاکی پرسیده، پاسخ دادهاند که تا پیش از آنکه در اخبار بخوانند وی تحت تعقیب دولت آمریکا قرار دارد، حتی اسمش را هم نشنیده بودند اما ما (آمریکا) در رسانههای خود چنین ترویج میکنیم که گویی همه مسلمانان وی را میشناختهاند.
شوارتز هم مدعی است که بر خلاف اظهارات علمای اسلامی، موضوع درگیری فلسطینیها و اسرائیل همه مسلمانان را تحث تأثیر قرار نمیدهد، بلکه چنین اظهاراتی جهت توجیه جهادگرایی بیان میشوند. وی چنین بیانات شعاری را همردیف با اظهارات کشیشهای کاتولیک در خصوص ایرلند شمالی، اظهارات کشیش مارتین لوتر کینگ جونیور و سایر پروتستانها در خصوص حقوق مدنی و اظهارات دالائی لاما در خصوص تبت و تسلط چین بر آن، میداند.
اما بیوتل معتقد است که جوامع اسلامی مقیم آمریکا ترویج تعالیم ضد جهادی را شدت بخشیده و در این راستا به پیامی ویدئویی اشاره میکند که در سایت "یو تیوب " (You Tube) پخش شده و در آن 9 روحانی مسلمان استفاده از خشونت جهت مقاصد سیاسی را محکوم کردهاند.
او بیان میدارد: "هدف تنها پیشگیری نیست بلکه القاء پیامی متضاد با پیامی است که توسط گروههای جهادگرا ترویج میشود و کشاندن جنگ به زمین افراطیون است. در حال حاضر آنها (جهادگراها) ترسیده و از محکوم شدن توسط رهبران اصلی جهان اسلام وحشت دارند. لذا به همین دلیل است که تنها قادر به جذب احمقها هستند. "
بیوتل میافزاید: "در تبلیغات ضد جهادی نباید چنین القا شود که جهادگراها جریانی قدرتمند در میان مسلمانان آمریکا محسوب میشوند بلکه باید چنین نشان داده شود که به عنوان مسلمان و به عنوان شهروندان آمریکایی، باید همیشه در حال آماده باش در برابر این پدیده باشیم. اما در اینجا باید از بیش از حد بزرگ جلوهدادن و یا کوچکانگاشتن دشمن امتناع کرد. "
"سعود انور "، یک آمریکایی پاکستانیالاصل و فیزیکدان دانشآموخته دانشگاه "ییل " (Yale University) که در ایالت کنتیکت زندگی میکند، در این خصوص میگوید: "مبانی که به عنوان پایه جهادگرایی عمل میکنند بسیار عمیق هستند، حتی اگر عده کمی از مسلمانان به آنها معتقد باشند. "
وی که رئیس گروه ضربت افراطی زدایی کمیته روابط آمریکا - پاکستان (Pakistani-American Public Affairs Committee) است، میافزاید: "هنوز عدهای از جامعه مسلمانان هستند که در توهم توطئه بسر میبرند. توهم توطئه دشمن ماست. به عنوان مثال معتقدند که سیا از شهزاد استفاده کرده تا مسلمانان را به حاشیه رانده و آمریکا را قادر سازد به یک کشور اسلامی دیگر حمله کند. در برخی مواقع آنها حتی باور ندارند که چیزی تحت عنوان افراطگرایی خشونتآمیز وجود دارد. "
انور در ادامه، با بیان این مطلب که اخبار برگزاری تظاهرات ضد اسلامی موجب پرورش چنین دیدگاههایی میشود، میگوید: "اگر من عضو همه گروههای اینترنتی باشم و ناگهان پیامی الکترونیکی دریافت کنم که (از سوی گروههای ضد اسلامی) نشان نفرت بر روی دیوار مسجدی به عنوان مثال در فلوریدا یا اوهایو درج شده است - حتی اگر در آن منطقه صدها مسجد دیگر نیز وجود داشته باشد (که چنین اتفاقی برای آنها نیافتاده باشد) - بلافاصله چنین برداشت میکنم که آنها (غرب و آمریکا) به ما اعلان جنگ کردهاند. "
" افزایش گرایشات ضد اسلامی در آمریکا جدی و واقعی است
این در حالی است که "پیتر اسکری " (Peter Skerry)، از متخصصان علوم سیاسی دانشگاه بوستون که در زمینه سیاستهای قومی و مهاجرت تخصص دارد، معتقد است: "افزایش گرایشات ضد اسلامی در آمریکا جدی و واقعی است و در این میان، سازمانهای اسلامی که در مقام دفاع از جامعه اسلامی آمریکا در مقابل اهانتهای صورت گرفته (به مسلمانان و اعتقادات آنها) ظاهر میشوند، تحت فشار قرار میگیرند.
بنابراین تنها راه چاره برای سازمانهای اسلامی این است که چنین وانمود کنند که خطر اصلی که آنها را تهدید میکند از خارج از جهان اسلام آمده و نه از درون آن. حال اگر شما مسئول یک گروه اسلامی باشید، مجبور خواهید بود مستمسکی برای ایجاد اتحاد میان مسلمانان اتخاذ کنید و چه چیزی بهتر از برجستهسازی اقدامات صورت گرفته توسط دولت آمریکا نظیر ضرب و شتم مسلمانان توسط نیروهای اف بی آی و یا سایر نهادهای امنیتی. "
" آمار در ارتباط با تروریسم در آمریکا
مرکز قانون و امنیت دانشکده حقوق دانشگاه نیویورک در گزارشی که در ژانویه 2010 منتشر کرد، آماری از ملیت افرادی که از 11 سپتامبر 2001 تا 11 سپتامبر 2009 در ارتباط با تروریسم در آمریکا مورد محاکمه قرار گرفتهاند را منتشر کرد که بیانگر آن است که آمریکاییها بیشترین افراد محاکمه شده در این حوزه را تشکیل میدهند.
طبق این آمار، 273 شهروند آمریکایی، 98 شهروند کلمبیایی، 60 شهروند پاکستانی، 22 شهروند سرزمینهای فلسطینی (کرانه باختری رود اردن و نوار غزه)، 18 اردنی، 14 عراقی، 13 مصری، 12 تبعه انگلیس، 11 تبعه سریلانکا، 11 تبعه کانادا، 11 تبعه فیلیپین، 10 تبعه یمن، 10 تبعه عربستان سعودی، 84 تبعه دیگر کشورها و 157 مورد ناشناخته، در بازه زمانی مزبور در ارتباط با اتهاماتی نظیر تروریسم، مورد محاکمه قرار گرفتهاند.
همچنین بر اساس آمار ارائه شده توسط مرکز مذکور، سازمانهایی که در بازه 11 سپتامبر 2001 تا 11 سپتامبر 2009 در آمریکا محاکمه شدهاند، بر اساس تعداد اعضاء محاکمه شده، شامل: سازمان نیروهای مسلح انقلابی کلمبیا (فارک) با 94 مورد، القاعده با 87 مورد، حزبالله لبنان با 42 مورد، حماس با 24 مورد، ببرهای تامیل با 19 مورد، لشکر طیبه با 15 مورد، ابوسیاف با 13 مورد، سازمان جهاد اسلامی فلسطین با 12 مورد، نیروهای متحد دفاع شخصی کلمبیا (United Self-Defense Forces of Colombia) با 10 مورد، ام ئی کی (MEK) با 10 مورد، سایرین با 46 مورد و افراد بدون هیچ وابستگی با 432 مورد، بوده است.