1. دیدگاه قرآن کریم در مورد رفتار با غیرمسلمانان
آیات متعددی از قرآن کریم به صورتهای گوناگون با تأکید و صراحت کامل به همزیستی مسالمتآمیز یا همزیستی دینی سفارش نموده است.
از نظر قرآن کریم پیش گرفتن روشهای اهانتآمیز نسبت به دیگران یک روش ناپسند به شمار میآید. قرآن کریم گروهی از مسیحیان و یهودیان را یاد میکند که راه تمسخر و تکفیر در پیش گرفتهاند و با تحقیر، اهانت و پایمال نمودن حقوق انسانی یکدیگر همواره آتش جنگ و اختلاف را شعلهور میسازند:
(وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْء وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْء وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ...);[1] یهود گفتند: نصرانیها بر حق نیستند و نصرانیها گفتند: یهود بر حق نیستند حال آن که اینان کتاب را تلاوت میکردند... .
یکی از ابعاد آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن در آیات متعددی انسان را به تعقل، تدبر و اندیشه در جهان هستی فرا میخواند; از او میخواهد که به وسیلهی نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارتها، پلیدیها و گمراهیها قدم بردارد:
(سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْء شَهِیدٌ);[2] به زودی آیات خود را در بیرون و درونشان به ایشان مینمایانیم، تا بر آنان آشکار شود که آن حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است.
(وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِینَ وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ);[3] و در زمین مایههای عبرتی برای اهل یقین هست و نیز در وجودتان; آیا به چشم بصیرت نمینگرید؟
اسلام آیینی است که با شعار همزیستی مسالمتآمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نمود. این آیین خطاب به اهل کتاب میگوید:
(قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَة سَواء بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ);[4] بگو ای اهل کتاب! بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچگونه شریکی نیاوریم و هیچ کس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی نگزیند; و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم.
قرآن کریم هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نموده و همهی انسانها را فرزند یک پدر و مادر و فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی میداند:
(یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَر وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ);[5] هان ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به هیأت اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست; همانا خداوند دانای آگاه است.
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید میدهد که با «جدال احسن» و «گفتوگوی مسالمتآمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را براساس «اصول مشترک» قرار دهند:
(وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا...)[6] و با اهل کتاب جز به شیوهای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرتکب ظلم و ستم شدهاند، و بگویید به آنچه بر ما و بر شما نازل شده ایمان آوردهایم و خدای ما و خدای شما یکی است و ما همه فرمانبردار اوییم.
قرآن کریم به حقوق اقلیت، اعتراف دارد. هیچ دینی همانند دین اسلام، ضامن آزادی اقلیتها و حافظ شرف و حقوق آنها نیست. اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، که برای تمام ساکنان سرزمین خود، با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ تأمین میکند.
(لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ);[7] خداوند شما را از کسانی که با شما در کار دین کارزار نکردهاند و شما را از خانه و کاشانهتان آواره نکردهاند، نهی نمیکند از اینکه در حقشان نیکی کنید و با آنان دادگرانه رفتار کنید; بیگمان خداوند دادگران را دوست دارد.
2. دیدگاه پیشوایان اسلام در مورد رفتار با پیروان ادیان دیگر
از مطالعهی روایات و احادیث چنین به دست میآید که همزیستی مسالمتآمیز و ایجاد مودّت و دوستی با بیگانگان امری است که مسلمانان در روابط خود با دیگران میتوانند از آن بهره گیرند; چه این که اسلام آیین فطرت است و هرگز با احساسات طبیعی و انسانی بشر ضدیت ندارد. اسلام به این نکته توجه دارد که با ایجاد یک جو آرام و مودتآمیز میتوان با مخالفان عقیدتی خود به گفت و گو و جدال احسن پرداخت. پیشوایان اسلام پیوسته به رعایت عدالت، انصاف، ادای حقوق و پرهیز از آزار و اذیت پیروان مذاهب دیگر توصیه مینمودند که در این جا به چند روایت در این مورد اشاره میشود:
روایت اول: عن النبی(صلی الله علیه وآله):
مَن آذی ذِمیاً فَاَنا خصمه و من کنت خَصمه خَصَمته یومَ القیامةِ;[8] پیامبر اکرم صلی(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس به اهل ذمه (یهودی، مسیحی و زرتشتی که در پناه اسلام است) آزار رساند، دشمن او خواهم بود و هر کس من دشمن او باشم، روز قیامت دشمنی خود را نسبت به او آشکار خواهم نمود.
روایت دوم: عن النبی(صلی الله علیه وآله):
مَن قَذِفَ ذمّیاً حدَّ له یوم القیامَةِ بسیاط من نار;[9] هر کس پیروان مذاهب دیگر را که در ذمهی اسلام قرار دارند، تهمت بزند، در روز قیامت با تازیانههای آتشین مجازات خواهد شد.
3. دیدگاه قانون اساسی ایران درباره رفتار با غیرمسلمانان
«قانون اساسی»، همان طور که از نامش پیداست، مجموعهی قواعد و مقرراتی است که بر اساس حکومت و صلاحیت قوای مملکت و حقوق و آزادیهای فرد و جامعه و روابط بین آنها حاکم است. ضمناً قانون اساسی، بر خلاف سایر قوانین، شامل دسته یا طبقهی خاصی از افراد اجتماع نیست، بلکه بیانگر حقوق و تکالیف تمامی افراد یک ملت و کشور است که صرفنظر از مقام و حرفه و شغل و موقعیتشان، در این قانون سهیماند.[10]
«قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» برای اولین بار در طول تاریخ اسلام، به عنوان سندی جامع که بیانگر طرح نظام سیاسی اسلام به منظور ادارهی یک اجتماع بزرگ اسلامی است، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تدوین گشت. هدف قانون اساسی فراهم آوردن زمینههای علمی مناسب برای حاکمیت اسلام در کلیهی شئون مملکت، اعم از داخلی و خارجی است. تدوین قانون اساسی به وسیلهی مجلسی از فقها، متخصصان و صاحبنظران، براساس معیارهای اسلامی صورت گرفته و بسیاری از اصول تنظیم شده، دارای پشتوانهی آیات و روایات معصومین(علیهم السلام) است.
آنچه در اینجا مورد توجه است بررسی اصولی چند از قانون اساسی است که روابط دوستانه و مسالمتآمیز با پیروان ادیان آسمانی را بیان میدارد.
از نظر قانون اساسی، «اقلیت دینی» به کسانی اطلاق میشود که پیرو یکی از ادیان یهودی، مسیحی و یا زرتشتی و دارای تابعیت جمهوری اسلامی ایران باشند; این عدّه را «اهل کتاب» نیز میخوانند.
قانون اساسی برای اقلیتهای دینی ارزش و احترام قایل است و ضامن آزادی و حقوق ملّی آنان است و این یکی از مزایای بزرگ اسلام است که عدالت اجتماعی را برای همهی انسانها، با وجود اختلاف در دین و مذهب، نژاد، قوم، زبان و رنگ تأمین میکند. در اصل سیزدهم قانون اساسی ایران چنین آمده است:
ایرانیان زرتشتی، کلیمی و مسیحی تنها اقلیتهای دینی شناخته میشوند که در حدود قانون در انجام مراسم دینی خود آزادند و در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند.
وضعیت دینهای ساختگی در ایران
با توجه به اصل سیزدهم قانون اساسی، تنها پیروان سه دین یهودی، مسیحی و زرتشتی به رسمیت شناخته شدهاند; بنابراین، مشرکان و پیروان دینهای ساختگی، مانند بهاییت، به رسمیت شناخته نمیشوند و از حقوق اقلیتهای دینی مذکور در اصل سیزدهم قانون اساسی بهرهمند نخواهند شد; زیرا انتساب یک دین به خداوند گناهی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در سیرهی عملیاش، با پیروان ادیان آسمانی، مانند مسیحیت و یهودیت، رفتار مسالمتآمیز داشت، اما با بتپرستی سرسختانه مبارزه کرد; چه این که «بتپرستی»، دین محسوب نمیشود، بلکه یک انحراف و گمراهی آشکار است و وظیفهی الهی پیامبر(صلی الله علیه وآله) ایجاب میکرد که با آنان مقابله کند.
وضعیت صابئین
از این گروه در قرآن کریم یاد شده است:
(إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الّاْخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ);[11] در حقیقت، کسانی که (به اسلام) ایمان آورده و کسانی که یهودی شدهاند و ترسایان و صابئان، هر کس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت و کار شایسته کرد، پس اجرشان را پیش پروردگارشان خواهند داشت و نه بیمی به آنان است و نه اندوهناک خواهند شد.
پرسشی که مطرح است این است که چرا قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، از «صابئین» ذکری به میان نیاورده و آنان را به رسمیت نشناخته است؟
در جواب باید گفت: اولاً، این طایفه در اثر کمی جمعیت و اصرارشان به نهان داشتن آیین خود و منع از دعوت و تبلیغ، و اعتقاد بر این که آیین آنان یک «آیین اختصاصی» است و پیغمبرشان فقط برای نجات آنان مبعوث شده است وبس، وضعشان اسرارآمیز شده است و جمعیت آنان رو به انقراض میرود;[12] و ثانیاً، برخی، این طایفه را شاخهای از دو مذهب یا یهودیت میدانند.[13]
احوالات شخصیهی اقلیتهای دینی در ایران
پیروان اهل کتاب در ایران، در احوال شخصیه، نظیر ازدواج، طلاق، ارث و وصیت، طبق اصل سیزدهم قانون اساسی، تابع قوانین و مقررات خودشان هستند و ملزم به رعایت قوانین مدنی ایران، که مبتنی بر فقه و شریعت اسلامی است، نمیباشند و تدریس تعلیمات دینی و آموزش زبان عربی و قرآن نیز در مدارس اقلیتهای مذهبی الزامی نیست.
فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقلیتهای دینی در ایران
در اصل بیست و ششم قانون اساسی آمده است:
احزاب، جمعیتها، انجمن سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی یا اقلیتهای دینیِ شناخته شده آزادند، مشروط بر این که اصول استقلال، آزادی، وحدت ملّی، موازین اسلامی و اساس جمهوری اسلامی را نقض نکنند. هیچ کس را نمیتوان از شرکت در آنها منع کرد، یا به شرکت در یکی از آنها مجبور ساخت.
اقلیتهای دینی علاوه بر برخورداری از آزادیهایی که در اصل سیزدهم ذکر شد، طبق اصل بیست و ششم، میتوانند فعالیتهای سیاسی و اجتماعی هم داشته باشند، مشروط بر این که اصول مندرج در این ماده را نقض نکنند; به علاوه در اصل بیست و هفتم قانون اساسی میخوانیم:
تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.
نیز، اهل کتاب میتوانند از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات مخصوص خود در کنار زبان فارسی، استفاده نمایند. در اصل پانزدهم قانون اساسی آمده است:
زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد، ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی، آزاد است.
از آنجایی که در ایران اقوام و قبایل پراکنده و متنوعی زندگی میکنند، قانونگذار ضمن آگاهی از این مطلب، در ذیل اصل پانزدهم قانون اساسی، به تمام گروهها و قبایل اجازه داده است که از زبان محلی خود استفاده کنند، که به مفاد آن، این حق فرهنگی، شامل پیروان اقلیتهای دینی هم میشود.
افزون بر این، اقلیتهای دینی حق دارند که در مجلس شورای اسلامی نماینده داشته باشند و در مجموع پنج نماینده برای کل اقلیتهای غیرمسلمان در نظر گرفته شده است. در اصل شصت و چهارم قانون اساسی آمده است:
... زرتشتیان و کلیمیان هر کدام یک نماینده، مسیحیان آشوری و کلدانی مجموعاً یک نماینده ومسیحیان ارمنی جنوب و شمال هر کدام یک نماینده انتخاب میکنند....
[1]. بقره: 113.
[2]. فصلت: 53.
[3]. ذاریات: 20 و 21.
[4]. آلعمران: 64.
[5]. حجرات: 13.
[6]. عنکبوت: 46.
[7]. ممتحنه: 8.
[8]. عفیف عبدالفتاح طمّاره، روحالدین الاسلامی، (لبنان: دارالکتب، بی تا)، ص 274.
[9]. صدر الدین بلاغی، عدالت و قضا در اسلام، ص 57.
[10]. قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، (تهران: اطلاعات، 1381)، ص 30.
[11]. بقره: 62.
[12]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، همان، ج 1، ص 289.
[13]. قاسم شعبانی، همان، ص 88.
منبع: www.hawzah.net